شتران پیغمبر بدین نام بود:
اول: قصوى، آن را از ابو بکر بخرید و از مکّه هجرت فرمود، چنانکه مذکور شد؛ و هنگام نزول وحى هیچ شتر جز قصوى تحمّل رکاب آن حضرت نمىآورد. و جماعتى از علماى سیر گویند: که عضباء و دیگر جدعاء و دیگر عرباء و دیگر صلحاء و دیگر مخضرمه، همه لقب همان شترى قصوى است.
و آن حضرت را بیست (20) شتر شیر دهنده بود که در ارض غابه که از نواحى مدینه است چرنده بودند، و هر شب دو مشک شیر از آن شتران مىآوردند و اهل پیغمبر بدان رفع حاجت مىنمودند. و اسامى آنها چنین است:
اول: اطلال / دویم: اطراف
سیم: برده / چهارم: برکه
پنجم: البغوم / ششم: الحناء
هفتم: زمزم / هشتم: الرّیاء
نهم: السّعدیّه / دهم: السّقیا
یازدهم: السّمراء / دوازدهم: الشّقوى
سیزدهم: عجره / چهاردهم: العریش
پانزدهم: غوثه و به روایتى غیثه / شانزدهم: قمر
هفدهم: مروه / هجدهم: مهره
نوزدهم: رشه / بیستم: العشیره
بیست و یکم: الحفده
و شترى از ابو جهل در بدر غنیمت یافت و هدى مکه فرمود.
و رسول خداى را صد (100) میش بود و از آن جمله هفت (7) میش شیر دهنده نام داشت:
اول: زمزم / دویم: سقیا
سیم: برکه / چهارم: دسه
پنجم: اطلال / ششم: اطراف
هفتم: عیینه
و به روایتى غوثه و نیز یمن و قمر هم گفتهاند که به خصوص آن حضرت شیر آن را میل مىفرمودند.
و پیغمبر را هفت (7) بز بود، و امّ ایمن در کوهپایههاى مدینه این بزها را راعیه بود، و به هر خانه که رسول خدا بیتوته مىفرمود، شبانگاه بدانجا مىآورد.
و پیغمبر را نیز خروسى سفید بود.