(کما فى من لا یحضره الفقیه) به اسانید صنادید(1) علما تقریر یافته که رسول خدا، علىّ مرتضى را فرمود: تو را به اندرز وصیّت مىکنم، مادام که وصیّت مرا محفوظ دارى با خیر و نیکوئى توأمان باشى، آنگاه فرمود:
یا علیّ من کظم غیظا و هو یقدر على إمضائه أعقبه الله تعالى یوم القیمة أمنا، و إیمانا یجد طعمه. یعنى: هر کس با توان کیفر جستن خشم خود بنشاند، خداوندش در محشر شهد امن و ایمان بچشاند.
یا علیّ من لم یحسن وصیّة عند موته، کان نقصا فی مروّته و لم یملک الشّفاعة:
هر کس هنگام وداع این جهان سخن به وصیّت نراند از شفاعت من بازماند.
یا علیّ أفضل الجهاد من أصبح و لم یهمّ بظلم أحد. بزرگترین جهاد آن کس راست که بامداد کند بىآنکه آزار کس براندیشد.
یا علیّ من خاف النّاس لسانه فهو من أهل النّار. آن کس که مردمانش از زیان زبان بهراسند از آتش دوزخ رها نشود.
یا علیّ شرّ النّاس من أکرمه النّاس اتّقاء شرّه. بدترین مردم کسى است که مردمش گرامى دارند تا از شرّ او ایمن باشند.
یا علیّ شرّ النّاس من باع آخرته بدنیاه، و شرّ من ذلک من باع آخرته بدنیا غیره.
بدتر مردم آن کس است که دین به بهاى دنیا نهد، و از این ناخوشتر آن کس که دین به دنیاى دیگر کس دهد.
یا علیّ إنّ من الیقین ألّا ترضی أحدا بسخط الله، و لا تحمد أحدا على ما اتاک الله، و لا تذمّ أحدا على ما لم یؤتک الله، فإنّ الرّزق لا یجرّه حرص حریص، و لا یصرفه کراهة کاره، إنّ الله بحکمه و فضله جعل الرّوح و الفرح فی الیقین و الرّضى، و جعل الهمّ و الحزن فی الشّکّ و السّخط. هر که را در دین عقیدت استوار است هرگز خشم خداى را به رضاجوئى مخلوق اختیار نکند، و بر آنچه خالق عطا کرده سپاس مخلوق نگذارد؛ و بر آنچه خداوند از بهر او نخواسته شکایت از مردم نکند، همانا رزق به حرص حریص فزون نشود و به کراهت کس تغیر نپذیرد، و خداوند سرور و شادى را ملازمت یقین و رضا داد و غم وهم را با شک در دین و خشم با داده جان آفرین مقارن ساخت.
یا علىّ ثلاث منجیات: تکفّ لسانک و تبکى على خطیئتک و یسعک بیتک. سه چیز نجات دهنده است: زبان از یاوهسرایى بستن و بر گناهان گریستن و از بیهودهپوئى به جاى نشستن.
یا علیّ ثلاثة من حلل الله: رجل زار أخاه المؤمن فی الله فهو زور الله، و حقّ على الله أن یکرم زوره و یعطیه ما سئل، و رجل صلّى ثمّ عقّب إلى الصّلاة فهو ضیف الله، و حقّ على الله أن یکرم ضیفه، و الحاجّ و المعتمر فهما وفد الله، و حقّ على الله أن یکرم وفده. سه خصلت از زینتهاى خداوند است: نخست آنکه از براى خدا زیارت برادر دینى کند، پس آن کس زائر خدا باشد و بر خداست که زایر خود را تکریم کند، و آنچه بخواهد بدهد. و دیگر مردى که نماز کند و تعقیب کند تا هنگام نماز دیگر، پس او مهمان خدا است و بر خداست که مهمان خویش را نیکو بدارد. و دیگر زایرین مکّه و معتمرین، و ایشان واردشدگان بر خدایند و بر خداست که واردین را کامروا بدارد.
یا علیّ إذا ولد لک غلام أو جاریة فأذّن فی أذنه الیمنى، و أقم فی الیسرى، فإنّه لا یضرّه الشّیطان أبدا. هرگاه پسرى یا دخترى از براى تو متولّد شود در گوش راست اذان و در گوش چپش اقامه قرائت کن، تا هرگز شیطان او را ضرر نرساند.
یا علیّ لا تحلف بالله کاذبا و لا صادقا من غیر ضرورة، و لا تجعل الله عرضة لیمینک، فإنّ الله لا یرحم و لا یرعى من حلف باسمه کاذبا. هرگز سوگند با خداى یاد مکن خواه به کذب و اگر نه به صدق باشد بىضرورتى، و خداوند را عرضه سوگند
خود مگردان، همانا خداى رحم نکند، و رعایت نفرماید آن کس که به نام او در کذب سوگند یاد کند.
یا علىّ اذا هالکة فقل: اللهمّ بحقّ محمّد و آل محمّد قال علىّ: قلت یا رسول الله:
تلقّى آدم من ربّه کلمات، ما هذه الکلمات؟ قال: یا علىّ ان الله اهبط آدم بالهند، و اهبط حوّاء بجدّة و الحیّة باصبهان و ابلیس بسمنان و لم یکن فى الجنّة شىء احسن من الحیّة و الطّاوس، و کان للحیّة قوایم کقوائم البعیر، فدخل ابلیس جوفها فغرّ آدم و خدعه فغضب الله على الحیّة و القى عنها قوائمها و قال: جعلت رزقک التّراب و جعلتک تمشین على بطنک لا رحم الله من رحمک. و غضب على الطّاوس لانّه کان دلّ ابلیس على الشّجرة فمسخ منه صوته و رجلیه فمکث آدم بالهند مائة سنة لا یرفع رأسه الى السّماء واضعا یده على رأسه، یبکى على خطیئته، فبعث الله جبرئیل فقال:
یا آدم الرّبّ عزّ و جلّ یقرئک السّلام و یقول: یا آدم الم اخلقک بیدىّ؟ الم انفخ فیک من روحى؟ أ لم اسجد لک ملائکتى؟ أ لم ازوّجک حوّاء امتى؟ أ لم اسکنک جنّتى فما هذا البکاء؟ یا آدم تکلّم بهذه الکلمات فانّ الله قابل توبتک قال: سبحانک لا اله الّا انت، عملت سوء و ظلمت نفسى فتب علىّ انّک انت التوّاب الرّحیم.
فرمود: یا على چون مهلکه روى کند، خداوند را به حق محمّد و آل او سوگند مىده تا بگرداند. على عرض کرد: یا رسول الله کلماتى که خداوند آدم را براى قبول توبت او القا کرد کدام است؟ فرمود: خداوند آدم را به هند و حوا را به جدّه و مار را به اصفهان و شیطان را به سمنان فرو افکند، و در بهشت چیزى از مار و طاوس نیکوتر نبود و مار را دست و پاها بود مانند شتر، پس شیطان در او جاى کرد و آدم را بفریفت، لاجرم خداوند مار را غضب کرد و قوائم او را بینداخت تا بر شکم بپوید، و رزق او را از خاک مقرّر داشت. و رحم نکند خداوند آن کس را که بر مار رحم کند.
آنگاه بر طاوس خشم گرفت چه او شیطان را به شجره منهیه دلالت کرد، پس بانگ او را و پاى او را زشت و مکروه ساخت، پس آدم صد (100) سال در هند ببود و سر بالا نتوانست داشت و پیوسته دست بر سر مىداشت و بر گناه خویش مىگریست، پس جبرئیل از نزد خدا به سوى او شد و گفت: اى آدم خداوند تو را سلام مىرساند و مىفرماید: آیا تو را با دستهاى خود خلق نکردم؟ و از روح خود در تو ندمیدم؟ و ملائک را به سجده تو مأمور نساختم؟ و کنیزک خود حوّا را به زنى با تو ندادم؟ و در
بهشت جاى نفرمودم؟ این گریه چیست؟ این کلمات را بگوى تا خداوند توبت تو را بپذیرد، پس عرض کرد: سبحانک لا اله الّا انت الى آخره. یعنى: منزهى تو اى خداوند که جز تو خدائى نیست، بد کردم و ظلم بر خود نمودم، بپذیر توبه مرا که تو پذیراى توبت و رحمکننده باشى.
یا علىّ اذا رأیت حیّة فى طریق فاقتلها فانّى قد اشترطت على الجنّ الّا یظهروا فى صورة الحیّات: چون در راه مار ببینى آن را بکش، چه من با جنّ شرط نهادهام که به صورت مار بیرون نشوند.
یا علیّ من لم یقبل العذر من متنصّل، صادقا کان أو کاذبا لم ینل شفاعتی. کسى که عذر خواه از گناه را نپذیرد، چه سخن به صدق کند و اگر نه به کذب، پذیراى شفاعت او نشوم.
یا علیّ إنّ الله عزّ و جلّ أحبّ الکذب فی الصّلاح، و أبغض الصّدق فى الفساد:
نزد خداوند کذبى که فتنه بنشاند پسندهتر است از صدقى که فساد بردماند.
یا علیّ من ترک الخمر لغیر الله، سقاه الله تعالى من الرّحیق المختوم. فقال علیّ:
لغیر الله: قال: نعم و الله صیانة لنفسه، یشکره الله على ذلک. فرمود: یا على آن کس که دهان به خمر نیالاید خداوندش شراب بهشت پیماید اگر چه از بهر خدا نباشد.
عرض کرد: اگر چه از بهر خدا نباشد؟ فرمود: آرى سوگند با خدا اگر همه این خویشتندارى بر مکانت خویش جوید یزدانش سپاس گوید.
یا علىّ شارب الخمر کعابد وثن: گوارنده شراب چون ستاینده صنم است.
یا علىّ شارب الخمر لا یقبل الله عزّ و جلّ صلاته اربعین یوما و ان مات فى الاربعین مات کافرا: نماز شراب خوار تا چهل (40) روز پذیرفته نشود؛ و اگر در این مدت بمیرد کافر مرده باشد.
یا علىّ کلّ مسکر حرام و ما اسکر کثیره فالجرعة منه حرام: هر مست کنندهاى حرام است، و آنچه بسیارش مست کند، اندکش با اینکه مست نکند نیز حرام باشد.
یا علىّ جعلت الذّنوب کلّها فى بیت جعل مفتاحها شرب الخمر: چنان مىاندیش که تمامت گناهان انباشته در یک خانه است، و کلید خانه شرب خمر است.
یا علىّ تأتى على شارب الخمر ساعة لا یعرف فیها ربّه عزّ و جلّ: بر خورنده
خمر زمانى در مىآید که شناساى خداوند نیست.
یا علىّ، لم تنتفع بدینه و لا دنیاه، فلا خیر لک فى مجالسته و من لم یوجب لک فلا توجب له و لا کرامة. فرمود: یا على کسى که تو را از دنیا و آخرت خویش نتواند برخوردار ساخت(2)، از مجالست و مؤانست او سودى نتوانى جست، و آن کس که حفظ حشمت تو نکند حفظ مکانت او مکن که بزرگوارى در آن نخواهد بود.
یا علىّ ینبغی أن یکون للمؤمن ثمان خصال: وقار عند الهزاهز، و صبر عند البلاء، و شکر عند الرّخاء، و قنوع بما رزقه الله عزّ و جلّ لا یظلم الأعداء، و لا یتحامل على الأصدقاء، بدنه منه فی تعب و النّاس منه فی راحة. هشت صفت در بایست مرد مؤمن است: حوادث روزگار را به وقار دفع دهد، و هنگام نزول بلا صابر گردد، و در خصب(3) نعمت شار باشد، و بدانچه خداى داده قناعت کند، و از ارتکاب ظلم اگر چه با دشمن باشد مناعت جوید، بار خویش بر گردن دوستان ننهد، و در طلب راحت مردمان تن به زحمت دردهد.
یا علیّ أربعة لا تردّ یلو دعوة: دعوة إمام عدل، و والد لولده، و الرّجل یدعو لأخیه المؤمن بظهر الغیب، و المظلوم. یقول الله عزّ و جلّ و عزّتی و جلالی لانتصرنّ لک و لو بعد حین. دعاى چهار کس مقرون به اجابت است: نخستین امام عادل، و دیگر دعاى پدر از بهر فرزند، و دعوت آن مرد که از براى برادر دینى خود خداى را بخواند و دیگر دعوت مظلوم که خداوند به عزّت و جلال خود سوگند یاد مىفرماید که او را نصرت کند اگر چه پس از مدتى باشد.
یا علیّ ثمانیة إن أهیبوا فلا یلوموا إلّا أنفسهم: الذّاهب إلى مائدة لم یدع إلیها، و المتأمّر على ربّ البیت، و طالب الخیر من أعدائه، و طالب الفضل من اللّئام، و الدّاخل بین اثنین فی سرّ لم یدخلاه فیه، و المستخفّ بالسّلطان، و الجالس فی مجلس لیس له بأهل، و المقبل بالحدیث على من لم یسمع منه. اگر کسى از این هشت خصلت خوار بیند جز خویش را ملامت نکند: نخستین آنکه ناخوانده بر خوان کس نشیند، دیگ آنکه بر خداوند بیت در کار بیت آمر و ناهى گردد، دیگر آنکه از دشمن چشم منفعت دارد، و دیگر آنکه از لئیم جود و جودت طلبد، دیگر آنکه بىاجازت در میان آن دو کس که به سرّ سخن کنند در آید، دیگر آنکه در
محاورت از شوکت پادشاه بکاهد، دیگر آنکه با مردم ناجنس مجلس کند، دیگر آن کس که حدیث کند از بهر آن کس که سخنش را مکانت اصغا ننهد.
یا علىّ حرّم الله الجنّة على کلّ فاحش بذىّ، لا یبال ما قال و لا ما قیل له: خداوند مردم زشت کار را که باک ندارند از آنچه مىگویند و از آنچه از بهر ایشان گفته مىشود از دخول بهشت دفع دهد.
یا علىّ طوبى لمن طال عمره، و حسن عمله: خوشوقت آن کس که زندگانى فراوان کند، و کار به فرمان کند.
یا علیّ لا تمزح فیذهب بهاؤک، و لا تکذب فیذهب نورک، و إیّاک، و خصلتین،:
الضّجر و الکسل، فإنّک إن ضجرت لم تصبر على حقّ، و إن کسلت لم تؤدّ حقّا.
فرمود: مزاح مکن که رونق تو برود، و دروغ مگو که نور تو برخیزد، و از ضجرت و کسالت بپرهیز چه اگر دلتنگ شوى در اجراى حقّ آهنگ نکنى، و چون به کسالت مانى اداى حقّ نتوانى.
یا علىّ لکلّ ذنب توبة، الّا سوء الخلق، فانّ صاحبه کلّما خرج من ذنب دخل فى ذنب آخر. هر معصیتى را توبتى است جز سوء خلق را، چه خلق زشت مجال نگذارد، هر توبتى را بىتوانى از دنبال در آید.
یا علىّ اربعة اسرع شىء عقوبة: رجل احسنت الیه فکافأک بالاحسان الیه إساءة و رجل لا تبغى علیه و هو یبغى علیک، و رجل عاهدته على امر فوفیت له و غدر بک و رجل وصلت قرابته فقطعها. ارتکاب چهار چیز است که عقابش به سرعت فرا رسد: نخستین مردى را که احسان کنى و او به پاداش زیان رساند، و دیگر مردى را که با او آهنگ بغى و فساد ندارى و او با تو طریق طغیان سپارد، و دیگر مردى که با او به عهد وفا کنى و او با تو دغل و دغا کند، و دیگر مردى که حبل قربت او را وصل کنى و او سلسله محبّت تو را قطع کند.
یا علىّ، استولى علیه الضّجر رحلت عنه الراحة: بر کسى که بلاى ضجرت استیلا یافت از ساحت او راحت بیرون شتافت.
یا علیّ اثنتا عشرة خصلة ینبغی للمسلم أن یتعلّمها على المائدة: أربعة منها فریضة، و أربعة منها سنّة، و أربعة منها أدب. فأمّا الفریضة: فالمعرفة بما یأکل، و التّسمیة، و الشّکر، و الرّضا. و أمّا السّنّة: فالجلوس على الرّجل الیسرى، و الأکل
بثلاث أصابع، و أن یأکل ممّا یلیه، و مصّ الأصابع. و أمّا الأدب: فتصغیر اللّقمة، و المضغ الشّدید، و قلّة النّظر فی وجوه النّاس، و غسل الیدین: آن کس که بر خوان مائدهاى نشیند سزاوار است که دوازده چیز بداند: از این جمله چهار چیز از فرائض است: حلال از حرام بداند، و خدا را به نام بخواند، و شکر نعمت گوید، و در طریق رضا پوید. و آن چهار که سنّت است: نخست بر پاى چپ تکیه کند تا سکون و قوت قلب را فزون کند، و با سه انگشت لقمه برگیرد، و از نزدیک خویش دست فراتر نبرد، و انگشتان را با مکیدن پاکیزه دارد. و آن چهار که شرط ادب است: نخستین آن است که لقمه را ستبر(4) نرباید و مأکول را به مضغ(5) طحن(6) شدید فرماید، و مردم را کمتر نگران گردد تا مبادا از خوردن شرمگین شوند، و دستهاى خویش را بشوید.
یا علىّ انّ ازالة الجبال الرّواسى، اهون من ازالة ملک مؤجّل لا تنقص ایّامه. همانا کوه را از جاى برکندن، آسانتر است که سلطنت موقت را، چه روزهاى آن از آنچه مقرر است کاسته نشود.
یا علیّ خلق الله عزّ و جلّ الجنّة من لبنتین: لبنة من ذهب و لبنة من فضّة، و جعل حیطانها الیاقوت، و سقفها الزّبرجد، و حصاها اللّؤلؤ، و ترابها الزّعفران و المسک الأذفر. ثمّ قال: لها تکلّمی فقالت: لا إله إلّا الله الحىّ القیّوم، قد سعد من یدخلنی. قال الله جلّ جلاله: و عزّتی و جلالى لا یدخلها مدمن خمر، و لا نمّام، و لا دیّوث، و لا شرطیّ، و لا مخنّث، و لا نبّاش، و لا عشّار، و لا قاطع رحم، و لا قدریّ: خداوند بهشت را یک خشت از زر و یکى از سیم کرد، و دیوارها از یاقوت و سقف از زبرجد پرداخت، و ریگ از مروارید و خاک از زعفران و مشک بویا ساخت، پس فرمان کرد که سخن کند. عرض کرد: لا إله إلّا الله الحىّ القیّوم سعید شد آنکه در من درآید.
خداوند سوگند یاد کرد که داخل این بهشت نمىشود نه آنکه پیوسته شرب(7) مدام کند، و نه آنکه نمام باشد، و نه دیوث(8)، و نه عوانان(9) شحنه(10) و نه مخنّث(11) و نه نبّاش(12)
و نه عشّار(13) و نه آنکه قطع رحم کند و نه قدرى(14) و نه جبرى.
یا علىّ کفر بالله العظیم من هذه الامّة عشرة: القتّات و السّاحر و الدّیّوث و ناکح المرأة حراما فى دبرها و ناکح البهیمة و من نکح ذات محرم و السّاعى فى الفتنة و بایع السّلاح من اهل الحرب و مانع الزّکاة و من وجد سعة فمات و لم یحجّ.
از این امت ده کس طریق کفر سپارند: نخست سخن چین، و ساحر، و دیوث، و دیگر آنکه با زن بیگانه درآمیزد، و آنکه با بهایم درآویزد، و آنکه با محارم هم بستر شود، و آن کس که فتنه برانگیزاند، و سلاح جنگ به کافران حربى بفروشد، و آن کس که زکاة ندهد، و آن کس که بمیرد و با شرط استطاعت حجّ نکرده باشد.
یا علىّ لا ولیمة الّا فى خمس فى عرس او خرس او عذار او وکار او رکاز: دعوت احباب به خوان ولیمه پنج کس را پسنده است: آن کس که تزویج کند، و آن که فرزند آورد، و آنکه فرزند را بختان دهد، و آن کس که خانه بخرد، و آنکه از طواف مکّه بازآید.
یا علىّ لا ینبغى للعاقل ان یکون ظاعنا الّا فى ثلاث: مرمّة لمعاش، او تزوّد لمعاد، او لذّة فى غیر محرّم: از براى عاقل جز از براى سه کار حرکت سزاوار نیست:
نخست ساختگى معاش، و دیگر زاد معاد، و نیز شادخوارى در غیر حرام.
یا علىّ ثلاث من مکارم الاخلاق فى الدّنیا و الآخرة: ان تعفو عمّن ظلمک و تصل من قطعک، و تحلم عمّن جهل علیک: در دنیا و آخرت سه چیز از مکارم اخلاق است: نخست آن را که با تو ظلم کرد معفو دارى، و با آنکه از تو قطع کرد بپیوندى، و با آنکه بر تو برآشوبد حلم کنى.
یا علىّ بادر باربع قبل اربع: شبابک قبل هرمک و صحّتک قبل سقمک و غناک قبل فقرک و حیاتک قبل موتک: چهار چیز را از بهر عبادت غنیمت شمار: ایّام جوانى را پیش از آنکه پیر شوى، و نعمت صحّت را پیش از آنکه سقیم گردى، و
دولت غنا را پیش از آنکه مسکین آئى، و فراغت حیات را قبل از سختى مرگ.
یا علىّ کره الله لامّتى العبث فى الصّلاة و المنّ فى الصّدقة، و اتیان المساجد جنبا و الضّحک بین القبور، و التّطلّع فى الدّور، و النّظر الى فروج النّساء لانّه یورث العمى.
و کره الکلام عند الجماع لانّه یورث الخرس، و کره النّوم بین العشاءین لانّه یحرم الرّزق، و کره الغسل تحت السّماء الّا بمئزر، و کره دخول الانهار الّا بمئزر فانّ فیها سکّانا من الملائکة، و کره دخول الحمّام الا بمئزر، و کره الکلام بین الاذان و الاقامة فى صلاة الغداة، و کره رکوب البحر فى وقت هیجانه، و کره النّوم فوق سطح لیس بمحجّر. و قال: من نام على سطح غیر محجّر، فقد برئت منه الذّمّة، و کره ان ینام الرّجل فى بیت وحده، و کره ان یغشى الرّجل امراته و هى حایض، فان فعل و خرج الولد مجنونا او به برص فلا یلومنّ الّا نفسه، و کره ان یتکلّم الرّجل مجذوما، الّا ان یکون بینه و بینه قدر ذراع، و قال: علیه السّلام فرّ من المجذوم فرارک من الاسد، و کره ان یأتى الرّجل اهله و قد احتلم حتّى یغتسل من الاحتلام فان فعل ذلک و خرج الولد مجنونا فلا یلومنّ الّا نفسه، و کره البول على شطّ نهر جار، و کره ان یحدث الرّجل تحت شجرة او نخلة قد اثمرت، و کره ان یحدث الرّجل و هو قائم، و کره ان یتنعّل الرّجل و هو قائم. و کره ان یدخل الرّجل بیتا مظلما الّا بالسّراج.
خداوند از براى امّت مکروه دارد این که کس در نماز بازى کند، و چون صدقه دهد منّت نهد، و با جنابت به مسجد درآید، و در قبرستان خندان گردد، و تجسس از خانهها کند، و مکروه دارد که کس بر فرج زنان نگران گردد، چه مورث نابینائى شود، و مکروه دارد هنگام مضاجعت با زن سخن کردن، چه مورث گنگى گردد، و مکروه دارد خواب میان نماز عشا و مغرب را، چه روزى را تنگ کند، و مکروه دارد از بهر غسل کردن بىساترى در زیر آسمان درآمدن، و مکروه دارد بىساترى به میان نهر دررفتن، چه مسکن بعضى از فرشتگان است، و مکروه است بىساترى به حمام شدن، و در نماز بامداد میان اذان و اقامه سخن کردن، و در طغیان بحر به کشتى سوار شدن، مکروه است بر بامى خفتن که حفظ سقطه(15) را حاجز و حافظى نکرده باشند، و مکروه است مرد را در خانه یک تنه خفتن، و با حایض نزدیکى کردن، چه اگر حامل شود و فرزند مجنون یا مبروص آرد ملامت خویش بایدش کرد، و مکروه
است با مجذوم سخن کردن الّا آنکه کمتر از ذراعى فصل نگذارد. مىفرماید: از مجذوم مىگریز چنانکه از شیر مىگریزى، و مکروه است مردى که احتلام دیده باشد قبل از غسل با زن خود درآمیزد، چه اگر چنین کند و فرزند آورد مجنون بود ملامت خودش باید کرد، و مکروه است بول تاختن در کنار نهر جارى، و حدث کردن در زیر درخت بارآور، و نیز ایستاده حدث کردن، و مکروه است ایستاده نعلین پوشیدن،- چه نعلین را در آن ایام شسع(16) بود و ایستاده بستن نکوهیده مىنمود،- و مکروه است بىچراغ به سراى تاریک درآمدن.
یا علىّ آفة الحسب الافتخار: فخر جستن، نیکوئىهاى مرد را فاسد کند.
یا علىّ من خاف الله عزّ و جلّ اخاف منه کلّ شىء و من لم یخف الله اخافه الله من کلّ شىء. آن کس که از خداى بترسد خداوند، همه کس را از وى بترساند، و آن کس که از خداى بیم نکند از همه چیزش بیم دهد.
یا علىّ ثمانیة لا یقبل منهم الصّلاة: العبد الآبق حتّى یرجع الى مولاه و النّاشز زوجها و هو علیها ساخط، و مانع الزّکاة، و تارک الوضوء، و الجاریة المدرکة تصلّى بغیر خمار، و امام قوم یصلّى بهم و هم له کارهون، و السّکران، و الزّنین، و هو الّذى یدافع البول و الغائط: هشت کس را نماز پذیرفته نشود: نخست بندهاى که از مولاى خود بگریزد تا آنگاه که بازآید، و زن بىفرمان چندانکه شوهر بر او خشمگین است، و آنکه زکاة ندهد، و آنکه ترک وضو گیرد، و آن زن که بىمقنعه نماز گزارد، و آن امام جماعت که مردم به کراهت بدو نماز گزارند، و آن کس که مست باشد، و آن کس که بول و غایط خود را به زحمت نگاه دارد و نماز گزارد.
یا علیّ أربع من کنّ فیه بنى الله له بیتا فی الجنّة: من آوى الیتیم، و رحم الضّعیف، و أشفق على والدیه، و رفق بمملوکه: از بهر چهار کس در بهشت خداوند بنیان خانه کند: آنکه جار دهد یتیم را، و رحم کند ضعیف را، و اشفاق کند پدر و مادر را، و مدارا کند غلام و کنیز را.
یا علیّ ثلاث لا تطیقها هذه الامّة: المواساة للأخ فی ماله، و إنصاف النّاس من نفسه، و ذکر الله عز و جلّ على کلّ حال. و لبس هو «سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلّا الله و الله أکبر» و لکن إذا ورد على ما یحرم علیه خاف الله عز و جلّ عنده و ترکه. سه
چیز را این امّت بیرون طاقت خود نهادهاند: نخستین با برادران دینى به مال مواساة کردن و ایشان را بهره دادن، و با مردم به رعایت نفس خویش کار به عدالت کردن، و خداى را در همه حال ذکر نمودن. و ذکر نه کلمه تسبیح است بلکه چون ارتکاب معاصى خواهند کرد از خداى بترسند و ترک گویند.
یا علىّ ثلث من لقى الله عزّ و جلّ بهنّ فهو من افضل النّاس: من اتى الله بما افترض علیه فهو من اعبد النّاس، و من ورع من محارم الله فهو من اورع النّاس، و من قنع بما رزقه الله فهو من اغنى النّاس: سه کس خداى را ملاقات کند و بهترین مردم باشد: آن کس که فرائض دین را فرو نگذارد در عبادت از همه مردم به زیادت است، و آن کس که از محرّمات دین بپرهیزد از مردمان پرهیزکارتر است، و آن کس که بدانچه خداى داده قناعت کند از همه مردم غنىتر است.
یا علىّ ثلاثة ان انصفتهم ظلموک: السّفلة و اهلک و خادمک: با سه کس اگر کار به عدل کنى با تو ظلم کند: نخست مردم سفله، و دیگر اهل بیت تو، و دیگر خادم تو.
یا علىّ ثلثة لا ینتصفون من ثلثه: حرّ من عبد و عالم من جاهل و قوىّ من ضعیف:
سه کس را از سه کس انتقام روا نباشد: هیچ آزاده را از بندهاى، و هیچ عالمى را از جاهلى، و هیچ قوى را از ضعیفى.
یا علیّ سبعة من کنّ فیه، فقد استکمل حقیقة الإیمان، و أبواب الجنّة مفتّحة له:
من أسبغ وضوئه، و أحسن صلاته، و أدّى زکاة ماله، و کفّ غضبه، و سجن لسانه، و استغفر لذنبه، و أدّى النّصیحة لأهل بیت نبیّه: هفت چیز را چون کس رعایت کند درهاى بهشت بر او گشاده شود: آن کس که تمام سازد وضوى خود را، و نیکو بگزارد نماز خود را، و زکاة مال بدهد، و خشم خویش بنشاند، و زبان از بیهوده گفتن بازدارد، و از خداوند طلب آمرزش کند، و اطاعت کند نصیحتى را که پیغمبر در حق اهل بیت کرده است.
یا علىّ لعن الله ثلثة: اکل زاده وحده، و راکب الفلاة وجده و النّائم فى بیت وحده:
سه کس رانده حضرت است: آنکه بىمهمان و انیسى غذا خورد، و بىصاحبى بیابان سپارد، و در خانه یک تنه بخسبد.
یا علىّ ثلث یتخوّف منهنّ الجنون: التّغوّط بین القبور، و المشى فى خفّ واحد، و الرّجل ینام وحده: بر سه کس از دیوانگى بباید ترسید: آنکه در قبرستان پلیدى
کند، و چون سبکساران به یک پاى موزه کند و قدم زند، و مردى که تنها بخوابد.
یا علیّ ثلاثة یحسن فیهنّ الکذب: المکیدة فی الحرب، وعدتک زوجتک، و الإصلاح بین النّاس. و ثلاثة مجالستهم تمیت القلب: مجالسة الأتراک، و مجالسة الأغنیاء، و الحدیث مع النّساء: در سه جاى دروغ زدن پسنده است: نخست خدعه کردن در جهاد با معادى(17) و راضى داشتن زوجه خویش با مواعید، و فرونشاندن فتنه به سخنان فریبنده. و مجالست سه کس دل را بمیراند: مجالست با ترکان، و نشستن با دولتمندان، و سخن کردن با زنان.
یا علیّ ثلاث من حقایق الإیمان: الإنفاق من الإقتار(18)، و إنصافک النّاس من نفسک، و بذل العلم للمتعلّم: سه چیز از حقایق ایمان است: نخست تنگ گرفتن بر خود و اهل خود براى نفقه کردن، و با مردم اگر چه به زیان خود باشد کار به عدل راندن، و در تعلیم عموم با شاگردان ضنّت(19) نجستن.
یا علىّ ثلث من لم یکن فیه لم یتمّ عمله: ورع یحجزه عن معاصى الله، و خلق یدارى به النّاس، و حلم یردّ به جهل الجهّال: سه چیز را اگر کس رعایت نکند عبادتش به کمال نرسد، تقوائى که مردم را از گناه نگاه دارد، و خلقى که با مردم طریق رفق سپارد، و حلمى که جهل جهّال را دفع دهد.
یا علىّ ثلث فرحات للمؤمن فى الدّنیا: لقاء الاخوان، و تقطیر الصّائم و التّهجّد فى آخر اللّیل: مرد مؤمن به سه چیز شادمانه شود: به دیدار دوستان، و روزه گشادن روزه داران، و عبادت نیم شبان.
یا علىّ انهاک عن ثلث خصال: الحسد و الحرص و الکبر: نهى مىفرماید: از صفت حسد و حرص و کبر.
یا علىّ اربع خصال من الشّقاء: جمود العین(20)، و قساوة القلب و بعد الامل، و حبّ البقاء: چهار خصلت در مرد دلیل شقاوت است: گریان نگشتن از خوف حقّ، و قساوت قلب، و طول امل، و حبّ زندگانى دنیا.
یا علیّ ثلاث درجات، و ثلاث کفّارات، و ثلاث مهلکات، و ثلاث منجیات. فأمّا
الدّرجات: فإسباغ الوضوء فی السّبرات، و انتظار الصّلاة بعد الصّلاة، و المشی باللّیل و النّهار إلى الجماعات. و أمّا الکفّارات: فإفشاء السّلام، و إطعام الطّعام، و التّهجّد باللّیل و النّاس نیام. و أمّا المهلکات: فشحّ مطاع، و هوى متّبع، و إعجاب المرء بنفسه. و أمّا المنجیات: فخوف الله تعالى فی السّرّ و العلانیة، و القصد فی الغناء و الفقر، و کلمة العدل فی الرّضا و السّخط.
سه چیز برآرنده درجات، و سه چیز گذارنده کفّارات، و سه چیز هلاککننده، و سه چیز نجات دهنده است. اما درجات: تکمیل وضوء در سرما، و انتظار نماز از پس نماز، و حاضر شدن روز و شب به جماعت است. اما کفارات: اجهار(21) جستن به سلام، وصلا(22) دادن به طعام و شبزندهدارى. امّا مهلکات: متابعت بخل شدید، و هواى نفس، و عجب مرد به نفس خویش. امّا منجیات: خوف خداوند در پنهان و آشکار، و اقتصاد در غنا و فقر، و اعتدال در رضا و سخط.
یا علىّ لا رضاع بعد فطام، و لا یتم بعد احتلام: طفل را چون پس از دو سال از شیر باز کنند حکم رضاع(23) نماند، و پسران را پس از بلوغ یتیم نخوانند.
یا علیّ سر سنتین برّ والدتک، سر سنة صل رحمک، سر میلا عد مریضا، سر میلین شیّع جنازة، سر ثلاثة أمیال أجب دعوة، سر أربعة أمیال زر أخا فی الله، سر خمسة أمیال أجب الملهوف، سر ستّة أمیال انصر المظلوم، و علیک بالاستغفار. از براى نیکوئى با مادر دوساله راه بپیما، و از براى صله ارحام یک سال طىّ مسافت مىکن، و براى عیادت مریض یک میل، و تشییع جنازه را دو میل و اجابت دعوت داعى را سه میل، و زیارت برادر دینى را چهار میل، و ستم رسیده مستغیث را پنج
میل، و نصرت مظلوم را شش میل طىّ طریق مىفرما، و بر توست که طلب آمرزش کنى.
یا علیّ للمؤمن ثلاث علامات: الصّلاة و الزّکاة و القیام. و للمتکلّف ثلاث علامات: یتملّق إذا حضر، و یغتاب إذا غاب، و یشمت بالمصیبة. و للظّالم ثلاث علامات: یقهر من دونه بالغلبة، و من فوقه بالمعصیة، و یظاهر الظّلمة. و للمرائی ثلاث علامات: ینشط إذا کان عند النّاس، و یکسل إذا کان وحده، و یحبّ أن یحمد فی جمیع أموره. و للمنافق ثلاث علامات: إذا حدث کذب، و إذا وعد أخلف، و إذا ائتمن خان.
نشان مؤمن سه چیز است: گذاشتن صلاة، و اداى زکاة. و قیام لیل. و نشان متکلّف سه چیز است: تملّق در حضور، و غیبت در غیاب و شماتت در مصیبت. و نشان ظالم سه چیز است: ظلم با زیر دست، و عصیان با زبر دست و یارى کردن ظالمان. و نشان مردم خودنما سه چیز است: میان مردم شادمانه عبادت کردن، تنهائى به کسالت زیستن، و دوست داشتن که مردمش در همه کار ستاینده باشند. و نشان منافق سه چیز است: چون حدیث کند دروغ گوید، و چون وعده دهد وفا نکند، و چون امین شود خائن گردد.
یا علىّ تسعة اشیاء تورث النّسیان: اکل التّفّاح الحامض، و اکل الکزبرة و الجبن و سؤر الفارة، و قراءة کتابة القبور، و المشى بین امراتین، و طرح القملة، و الحجامة فى النّقرة، و البول فى الماء الرّاکد: نه چیز است که فراموشى آرد: خوردن سیب ترش و گشنیز و پنیر و پیش خورده موش، و دیگر قرائت سنگ قبور، و سیر کردن در میان دو زن، و زنده افکندن شپش، و حجامت از پس سر، و بول تاختن در آب ایستاده.
یا علىّ و الله لو انّ الوضیع فى قعر بئر لبعث الله عزّ و جلّ الیه ریحا ترفعه فوق الاخیار فى دولة الاشرار: سوگند با خداى که اگر مرد متواضع در قعر چاهى واقع شود، خداوند بادى برمىانگیزاند که او را بر افراز(24) اخیار صعود دهد اگر چه در دولت اشرار باشد.
یا علىّ العیش فى ثلثة: دار قوراء، و جاریة حسناء و فرس قبآء: شادکامى در سه چیز است: خانه وسیع، و زن نیکو روى، و اسب میان باریک.
یا علیّ من انتمى إلى غیر موالیه فعلیه لعنة الله، و من منع أجیرا أجره فعلیه لعنة الله، و من أحدث حدثا أو آوى محدثا فعلیه لعنة الله، فقیل یا رسول الله: و ما ذلک الحدث؟ قال: القتل. لعنت خداى بر آن باد که خود را به غیر پیشوایان خود نسبت کند، و بر کسى که اجیرى را از دستمزد دفع دهد، و بر آن کس که قتل کند یا قاتلى را پناه دهد.
یا علىّ؛ المؤمن من ائتمنه المسلمون على اموالهم و دمائهم، و المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه و المهاجر من هجر السّیّئات: مؤمن کسى است که مسلمانان از وى به جان و مال ایمن باشند، و مسلم کسى است که مسلمانان از دست و زبان او سالم مانند، و مهاجر کسى است که از اخلاق ردیّه و افعال سیّئه بیرون شود.
یا علىّ اوثق عرى الایمان الحبّ فى الله، و البغض فى الله: محکمترین حبل المتین ایمان آن است که کس هر چه را دوست یا دشمن دارد در آن کار رضاى کردگار را نگرد.
یا علیّ من أطاع امرأته أکبّه الله عزّ و جلّ على وجهه فی النّار. فقال علیّ 7 فما تلک الطّاعة؟ قال: یأذن لها فی الذّهاب إلى الحمّامات و العرسات و النّائحات، و لبس الثّیاب الرّقاق: یا على هر که اطاعت زن خود کند خداوندش به روى در آتش اندازد، عرض کرد: آن اطاعت چیست؟ فرمود: رخصت کردن ایشان به حاضر شدن به حمامها و مجالس عرس و عزا، و پوشیدن جامههاى رقیق که کمتر حاجب بدن شود.
یا علىّ انّ الله تبارک و تعالى قد اذهب بالاسلام نخوة الجاهلیّة و تفاخرها بآبائها الا انّ النّاس من آدم و آدم من تراب، و اکرمهم عند الله أتقاهم: خداوند تکبّر جاهلیّت و تفاخر با پدران بر گذشته را به نیروى اسلام برداشت، همانا مردم فرزند آدمند و آدم از خاک است، هر که پرهیزکارتر است نزد خداوند عزیزتر است.
یا علىّ من السّحت ثمن المیتة، و ثمن الکلب؛ و ثمن، الخمر، و مهر الزانیة، و الرّشوة فى الحکم و اجر الکاهن. حرام باشد بهاى مردار، و بهاى سگ، و بهاى شراب، و کابین زن زناکار، و رشوه در اجراى حکم، و اجرت کاهن.
یا علىّ من تعلّم علما لیمارى به السّفهاء، او یجادل به العلماء، او لیدعو النّاس الى
نفسه، فهو من اهل النار. آن کس که علمى را فراگیرد براى مخاصمه با سفهاء، یا مجادله با علما، یا آن که مردم را به خود خواند و خود را مطاع داند از اهل دوزخ است.
یا علىّ اذا مات العبد قال النّاس: ما خلّف. و قالت الملائکة: ما قدّم. چون بندهاى بمیرد مردم گویند: از پس خود چه گذاشت؟ و فریشتگان گویند: از پیش چه فرستاد؟
یا علىّ الدّنیا سجن المؤمن و جنّة الکافر. دنیا زندان مؤمن است، و بهشت کافر، چه در آن جهان کار بر ایشان دگرگون شود.
یا علىّ موت الفجأة راحة للمؤمن، و حسرة للکافر. یا علىّ اوحى الله تبارک و تعالى الى الدّنیا: اخدمى من خدمنى. و اتعبى من خدمک: مرگ فجأة از براى مؤمن راحت است. و از براى کافر حسرت. و فرمود: خداوند با دنیا وحى فرستاد که:
خدمت کن آن کس را که خدمت من کند، و به تعب افکن آن را که خادم تو باشد.
یا علىّ انّ الدّنیا لو عدلت عند الله تبارک و تعالى جناح بعوضة. لما سقى الکافر منها شربة من ماء: اگر دنیا را در نزد خداوند مکانت بال پشهاى بود، شربت آبى بهره کافر نمىگشت.
یا علىّ ما احد من الاوّلین و الآخرین، الّا و هو یتمنّى یوم القیمة انّه لم یعط من الدّنیا الّا قوتا: کس نیست از مردم پیشین و واپسین، جز اینکه در قیامت آرزو مىکند که از دنیا به زیادت از قوتى بهره نیافته بود.
یا علىّ شرّ النّاس من اتّهم الله فى قضائه: بدتر مردم کسى است که با خدا در راندن قضا دروغ بندد.
یا علیّ أنین المؤمن تسبیح، و صیاحه تهلیل، و نومه على الفراش عبادة، و تقلّبه من جنب إلى جنب جهاد فی سبیل الله، یمشی فی النّاس و ما علیه من ذنب: ناله مؤمن تسبیح است، و صیحهاش تهلیل است، و خوابش در فراش عبادت است، و از این سوى بدان سوى شدنش در جامه خواب جهاد در راه خداست.
یا علىّ لو اهدى الىّ کراع لقبلت، و لو دعیت الى کراع لاجبت: اگر کراعى(25) با من هدیه کنند مىپذیرم، و اگر به کراعى دعوت شوم اجابت مىنمایم.
یا علیّ لیس على النّساء جمعة و لا جماعة، و لا أذان و لا إقامة، و لا عیادة مریض، و لا اتّباع جنازة، و لا هرولة بین الصّفا و المروة، و لا استلام الحجر، و لا حلق، و لا تولّی القضاء، و لا تستشار و لا تذبح إلّا عند الضّرورة، و لا تجهّر بالتّلبیة، و لا تقیم عند قبر، و لا تسمع الخطبة، و لا تتولّى التّزویج بنفسها، و لا تخرج من بیت زوجها إلّا بإذنه، فإن خرجت بغیر إذنه لعنها الله و جبرئیل و میکائیل. و لا تعطی من بیت زوجها شیئا إلّا بإذنه، و لا تبیت و زوجها علیها حافظ و إن کان لها ظالما.
نیست بر زنان که حاضر شوند در جمعه و صفوف جماعت، و نه اذان و نه اقامه، و نه عیادت مرضى و نه مشایعت موتى، و نه هروله میان صفا و مروه، و نه استلام حجر و نه ستردن سر، و نه والى شدن بر قضاوت، و نه واقع شدن به طرف استشارت، و نه ذبح کردن مگر به ضرورت واجب شود، و نه به آواز لبیک گفتن، و نه بر سر قبرى اقامت کردن، و نه اصغاى خطبه، و نه به نفس خود ولىّ امر خود شدن براى تزویج، و نه بىاجازت شوهر از خانه بیرون شدن، چه اگر بیرون شود خداوند و جبرئیل و میکائیل بر او لعن کنند. و نه بىاجازت از مال شوهر عطائى کند. و نه بخوابد و حال آن که شوهر بر او غضبناک باشد اگر چه این غضب از در ظلم کند.
یا علىّ الاسلام عریان، و لباسه الحیاء، و زینته الوفاء، و مروّته العمل الصّالح، و عماده الورع، و لکلّ شىء اساس و اساس الاسلام حبّة اهل البیت: اسلام برهنه است، جامه او حیاء، و زینت او وفا، و مروّت او عمل صالح، و عماد او پرهیزکارى است، و از براى هر چیز بنیانى است، و بنیان اسلام دوستى اهل بیت است.
یا علىّ سوء الخلق شؤم، و طاعة المراة ندامة: سوء خلق شئامت آرد، و طاعت زن ندامت.
یا علىّ ان کان الشؤم فى شىء ففى لسان المراة: اگر شئامت در چیزى است در زبان زن است.
یا علىّ نجى المخفّفون: نجات و فلاح براى مردم سبکبار است.
یا علىّ من کذب علىّ متعمّدا، فلیتبوّأ مقعده من النّار: کسى که دانسته بر پیغمبر کذب بندد باید مهیا کند نشیمنش را از آتش.
یا علىّ ثلثة یزدن فى الحفظ، و یذهبن البلغم: اللّبان و السّواک و قراءة القرآن: سه چیز حافظه را فزونى دهد و از بلغم بکاهد: خوردن کندر، و زدن مسواک و قرائت
قرآن.
یا علیّ السّواک من السّنّة، و مطهرة للفم و یجلو البصر، و یرضی الرّحمن، و یبیّض الأسنان، و یذهب بالحفرة، و یشیّد اللّثة و یشهّی الطّعام، و یذهب بالبلغم و یزید فی الحفظ، و یضاعف الحسنات، و تفرح به الملائکة: مسواک زدن از جمله سنن است دهان را پاک کند، و چشم را روشن سازد، و خداى را راضى بدارد، و دندان را سفید کند، و چرک را برگیرد و لثه را محکم کند و اشتهاى طعام آرد و بلغم را دفع دهد و حفظ را افزون کند و حسنات را دو چندان سازد و فریشتگان را شاد کند.
یا علیّ النّوم أربعة: نوم الأنبیاء علیهم السّلام على أقفیتهم، و نوم المؤمنین على أیمانهم، و نوم الکفّار و المنافقین على أیسارهم، و نوم الشّیاطین على وجوههم: خواب کردن بر چهار گونه است: پیغمبران به ستان(26) خوابند و مؤمنین به دست راست، و کفار و منافقین به دست چپ. و شیاطین به روى درافتند.
یا علىّ ما بعث الله عزّ و جلّ نبیّا الّا و جعل ذرّیّة من صلبه، و جعل ذرّیّتى من صلبک، و لو لاک ما کانت لى من ذرّیّة: فرمود: اى على خداوند پیغمبرى را مبعوث نکرد جز اینکه از صلب او فرزندان آورد، و فرزندان مرا از صلب تو مقرّر داشت، و اگر تو نبودى براى من فرزند نبود.
یا علیّ أربعة من قواصم الظّهر: إمام یعصی الله عزّ و جلّ و یطاع أمره، و زوجة یحفظها زوجها و هی تخونه، و فقر لا یجد صاحبه مداویا، و جار سوء فی دار مقام:
چهار چیز پشت را در هم مىشکند: امامى که خداى را عصیان کند و حکمش روان باشد؛ و زنى که شوهرش نیکو بدارد و او سر به خیانت برآرد، و فقرى که بیرون چاره بود، و همسایهاى که ناهنجار و بد کردار باشد.
یا علىّ انّ عبد المطّلب سنّ فى الجاهلیّة خمس سنن؛ و اجراها الله عزّ و جلّ له فى الاسلام: حرّم نساء الآباء على الأبناء فانزل الله عز و جلّ: وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ(27) و وجد کنزا فأخرج منه الخمس و تصدّق به، فأنزل الله عزّ و جلّ: وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ، فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ(28) و لمّا حفر بئر زمزم سمّاها سقایة الحاجّ فأنزل
الله تبارک و تعالى: أَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ(29) و سنّ فی القتل مائة من الإبل، فأجرى الله عزّ و جلّ ذلک فی الإسلام، و لم یکن للطّواف عدد عند قریش، فسنّ لهم عبد المطّلب سبعة أشواط، فأجر الله سبحانه ذلک فی الإسلام.
همانا عبد المطّلب در جاهلیّت پنج سنّت نهاد و خداوند در اسلام تقریر داد:
نخستین زنان پدران را بر پسران حرام ساخت، و دیگر گنجى یافت و خمس آن را در راه خدا صدقه کرد، و دیگر بعد از حفر چاه زمزم سقایت حاج را سنّت کرد، و دیگر خونبهاى مرد را بر صد شتر بست، و دیگر عدد طواف خانه مکه را بر هفت شوط نهاد. و خداوند تبارک و تعالى این جمله را در اسلام مقرر داشت.
یا علىّ انّ عبد المطّلب کان لا یستقسم بالازلام، و لا یعبد الاصنام، و لا یأکل ما ذبح على النّصب و یقول انا على دین ابى ابراهیم: همانا عبد المطلب به اقداح(30) قمار قسمت نمىجست، و بتان را عبادت نمىکرد، و از ذبیحهاى که براى اصنام مىکردند اکل نمىفرمود، و مىگفت من بر دین پدرم ابراهیم خلیلم.
یا علیّ أعجب النّاس إیمانا و أعظمهم یقینا قوم یکونون فی آخر الزّمان، لم یلحقوا النّبیّ و حجب عنهم الحجّة فآمنوا بسواد على بیاض، اعجب مردم از عجب ایمان و اعظم ایشان از جهت یقین مردم آخر زمانند که پیغمبر را دیدار نکردهاند و معجزه ندیدهاند، و به نگارش کتب و حدیث ایمان آوردهاند.
یا علىّ ثلاثة یقسین القلب: استماع اللهو، و طلب العید و اتیان باب السّلطان: سه چیز قساوت قلب آرد: استماع لهو، و خواستارى آواز عود، و ملازمت درگاه سلطان.
یا علىّ لا تصلّ فى جلد ما لا یشرب لبنه و لا یؤکل لحمه و لا تصلّ فى ذات الجیش، و لا فى ذات الصّلاصل و لا فى ضجنان. فرمود: یا على بر پوست جانورى که شیر و گوشت آن حلال نباشد نماز مکن، و نیز نماز مکن در زمین ذات الجیش(31) که
جاى خسف سفیانى است و زمین ذات الصّلاصل(32) که نیز خسف خواهد شد، و در کوه ضجنان(33) که همچنان از اماکن مغضوبه است.
یا علىّ کلّ من البیض ما اختلف طرفاه، و من السّمک ما کان له قشر و من الطّیر ما دفّ، و اترک منه ما صفّ و کل من طیر الماء ما کانت له قانصة او صیصیة: از بیضه طیور آنچه از هر دو سوى یکسان نیست، و از ماهى آنچه را فلس باشد، و از مرغان آن را که در طیران بال بر هم زند نه آنکه بر صف(34) رود، و از مرغان دریائى آن را که چینهدان بود یا خار پس پاى باشد اجازت اکل باشد.
یا علىّ کلّ ذى ناب من السّباع؛ و مخلب من الطّیر فحرام لا تأکله. از جانوران آن را که دندان ناب(35) بود. و از پرندگان آن را که مخلب(36) شکارى باشد حرام است.
یا علىّ لا قطع فى ثمر و لا کثر: روا نیست درخت بارآور و شحم نخله(37) را قطع کردن و سودش را نابود ساختن.
یا علیّ لیس على زان عقر، و لا حدّ فی التّعریض، و لا شفاعة فی حدّ، و لا یمین فی قطیعة رحم، و لا یمین لولد مع والده، و لا لامرأة مع زوجها، و لا لعبد مع مولاه، و لا صمت یوم إلى اللّیل، و لا وصال فی صیام و لا تعرّب بعد هجرة: نیست بر زانى براى زانیه کابینى، و حد واجب بر آن کس که کسى را به کنایت بد گوید، و در اجراى حدود هیچ شفاعتى پذیرفته نیست، و کس نتواند به قطع صله رحم سوگند یاد کرد و هیچ پسرى بىاجازت پدر و هیچ زن بىاذن شوهر، و هیچ بندهاى بىرخصت مولى نتواند سوگند یاد کرد و روا نیست خاموشى در تمام روز، و وصل کردن روزه را به روزه دیگر، و روا نیست بعد از هجرت به بلاد اسلام طریق بلاد کفر گرفتن و در آنجا اقامت کردن.
یا علىّ لا یقتل والد بولده. هیچ پدرى را به خون پسر مقتول نسازند.
یا علىّ لا یقبل الله تعالى دعا قلب ساه: دعاى قلب ساهى که متذکّر ربّ نباشد به اجابت مقرون نگردد.
یا علىّ نوم العالم افضل من عبادة العابد: فضیلت خواب عالم از عبادت عابد به زیادت است.
یا علىّ رکعتان یصلّیهما العالم؛ افضل من الف رکعة یصلّیها العابد: دو رکعت نماز مرد عالم از هزار رکعت نماز عابد فزونى دارد.
یا علىّ لا تصوم المرأة تطوّعا الّا بإذن زوجها، و لا یصوم العبد تطوّعا الّا بإذن مولاه، و لا یصوم الضّیف تطوّعا الّا بإذن صاحبه: هیچ زن بىاجازت شوهر نتواند به سنّت روزه گرفت، و نیز بنده بىرخصت مولى و میهمان بىرخصت میزبان تطوعا نتواند صائم بود.
یا علىّ صوم یوم الفطر حرام، و صوم یوم الاضحى حرام؛ و صوم الوصال حرام، و صوم الصّمت حرام، و صوم نذر المعصیة حرام، و صوم الدّهر حرام: روزه در عید فطر و در اضحى و وصل روزه به روزه دیگر به یک افطار، و روزه گرفتن به شرط خاموشى تا شامگاه، و روزه گرفتن براى دست یافتن به فعل حرامى، روزه گرفتن در تمام سال حرام است.
یا علیّ فی الزّنا ستّ خصال: ثلاث منها فی الدّنیا و ثلاث منها فى الآخرة. فأمّا الّتی فی الدّنیا: فیذهب بالبهاء، و یعجّل الفناء، و یقطع الرّزق. و أمّا التی فی الآخرة:
فسوء الحساب، و سخط الرّحمن، و الخلود فی النّار. فعل زنا موجب شش چیز گردد: سه در دنیا و آن: رفتن فرّ و شوکت، و در رسیدن هلاکت و قطع روزى است. و آن سه که آخرت راست: سختى روز شمار، و خشم خداوند قهار، و خلود در نار است.
یا علیّ الرّبا سبعون جزء فایسرها مثل أن ینکح الرّجل أمّه فی بیت الله الحرام:
ربا را هفتاد جزو است، سهلتر جزوش مانند فعل مردى است که در خانه مکه با مادر زنا کند.
یا علیّ درهم الرّبا أعظم عند الله من سبعین زنیة کلّه بذات محرم فی بیت الله الحرام: یک درهم ربا در نزد خدا بزرگتر است از هفتاد کرّت زنا که مرد در مسجد الحرام با محارم خود کند.
یا علىّ من منع قیراطا من زکاة ماله فلیس بمؤمن، و لا بمسلم و لا کرامة: هر کس یک قیراط از زکاة مال خود نگاه دارد بیرون حوزه ایمان و اسلام است.
یا علیّ تارک الزّکاة یسئل الله الرّجعة إلى الدّنیا. و ذالک قول الله عزّ و جلّ: حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ(38) الآیة. هر کس که ترک زکاة گیرد از پس مرگ از خداى بخواهد تا او را به دنیا رجعت دهد تا کار به فرمان کند چنانکه خداوند در قرآن فرماید.
یا علی تارک الحجّ و هو مستطیع کافر. یقول الله تبارک و تعالى وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا، وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ(39) هر که به شرط استطاعت ترک زیارت مکه گیرد کافر باشد، چنانکه بدین آیت مبارک انهاء فرموده.
یا علیّ من سوّف الحجّ حتّى یموت، بعثه الله عزّ و جلّ یوم القیمة یهودیّا أو نصرانیّا. آن کس که به شرط استطاعت زیارت مکه را به مماطله تسویف(40) دهد چندان که وداع جهان گوید خداوندش در قیامت برانگیزاند، به دین جهودان و اگر نه نصارى.
یا علىّ الصّدقة تردّ القضاء الّذى قد ابرم ابراما: صدقه کردن قضاى بد را بگرداند اگر چه محکم باشد.
یا علىّ صلة الرّحم یزید فى العمر: مراعات صله ارحام زندگانى را فزونى دهد.
یا علیّ افتتح بالملح، و اختثم بالملح، فإنّ فیه شفاء من اثنین و سبعین داء: در بدایت و نهایت خوردنى دهان را به طعم نمک بهره مىدهد که هفتاد و دو درد را شفا باشد.
یا علىّ لو قد قمت على المقام المحمود لشفّعت فى ابى و عمّى و امّى و اخ کان لى فى الجاهلیّة: گاهى که بر مقام محمود بایستم، شفاعت کنم پدر و عم و مادرم و برادرم را که از براى من در جاهلیّت بودند.
یا علىّ انا ابن الذّبیحین انا دعوة ابى ابراهیم: فرمود: یا على من فرزند دو ذبیحم که یکى عبد الله و آن دیگر اسماعیل علیه السّلام است. و منم که پدرم ابراهیم مرا از خداى خواست.
یا علیّ العقل ما اکتسبت به الجنّة، و طلب به رضی الرّحمن. عقل چیزى است که بدان بهشت به دست شود و رضاى خدا حاصل گردد.
یا علیّ إنّ أوّل خلق خلقه الله عزّ و جلّ العقل، فقال له: أقبل فأقبل، ثمّ قال له:
أدبر فقال: و عزّتی و جلالی ما خلقت خلقا هو أحبّ إلیّ منک، بک أؤخذ، و بک أثیب، و بک أعاقب: خداوند نخستین عقل را آفرید و فرمود: پیش شو، پذیرفتار فرمان گشت، آنگاه فرمود: بازشو، هم اطاعت نمود، پس خداوند فرمود: سوگند یاد مىکنم به عزت و جلال خود از تو محبوبترى نیافریدم، پاداش و کیفر بندگان را سبب تو باشى.
یا علىّ لا صدقة و ذو رحم محتاج: مادام که خویش و عشیرت مرد محتاج باشد صدقه با بیگانه روا نباشد.
یا علیّ درهم فی الخضاب خیر من ألف درهم ینفق فی سبیل الله، و فیه أربع عشرة خصلة. یطرد الرّیح من الاذنین، و یجلو البصر، و یلیّن الخیاشیم، و یطیّب النّکهة، و یشدّ اللّثة، و یذهب بالصّنان، و یقلّ وسوسة الشّیطان، و تفرح به الملائکة، و یستبشر به المؤمن، و یغیظ به الکافر، و هو زینة و طیّب، و یستحیی منه منکر و نکیر و هو براءة له فی قبره: یک درهم بهاى خضاب کردن نیکوتر است از هزار درهم در راه خدا نفقه دادن. در خضاب چهارده خصلت نیک است: از گوشها دفع ریح دهد، و چشم را روشن کند، و خیاشیم(41) را نرم سازد و بوى دهان را خوش کند، و لثه را محکم نماید، و نتن(42) بغل را ببرد و وسوسه شیطان را اندک کند، فرشتگان بدان شاد شوند و مؤمنان شادمان گردند و کافر به خشم آید، این خضاب زینت و طیبى است که نکیر و منکر از آن حیا کنند، و صاحبش را در قبر برائت ساحت دهد.
یا علىّ لا خیر فى القول الّا مع الفعل، و لا فى المنظر الّا مع المخبر، و لا فى المال الّا مع الجود، و لا فى الصّدق الّا مع الوفاء، و لا فى الفقه الّا مع الورع و لا فى الصّدقة
الّا مع النّیّة، و لا فى الحیاء الّا مع الصّمت و لا فى الوطن الّا مع الامن و السّرور:
نیکوئى مجوى از آن گفتار که با کردار و از آن منظر که با مخبر(43) و از آن مال که با افضال راست نیاید، و همچنان چون صدق را وفا از پى نباشد و فقه را پرهیزکارى از دنبال درنیاید و صدقه را خلوص نیّت توأم نگردد، خیرى نتوان یافت، و نیز خیرى نباشد در آن شرمناکى که با هرزهدرآئى به پاى رود، و خیرى نیست در سکون وطن اگر از امن و سرور دور باشد.
یا علىّ حرم من الشّاة سبعة اشیاء: الدّم و المذاکیر و المثانة و النّخاع و الغدد و الطّحال و المرارة. این هفت چیز از ذبیحه حرام است.(44)
یا علىّ لا تماکس فى اربعة اشیاء: فى شراء الاضحیة و الکفن و النّسمة و الکرى الى مکّة: در چهار چیز مسامحه مىکن: در بهاى گوسفند قربانى، و کفن و غلام و کنیز و اجرت کرى(45) به جانب مکه.
یا علیّ أ لا أخبرکم بأشبهکم بى خلقا؟ قال بلى یا رسول الله. قال: أحسنکم خلقا، و أعظمکم حلما، و أبرّکم بقرابته، و أشدّکم من نفسه إنصافا. فرمود: یا على از مردمان شبیهتر با من آن کس است که خلقا و حلما افضل ناس باشد، و مراعات رحم نیکوتر کند و مردم را از نفس خویش محکمتر انصاف دهد.
یا علیّ أمان لامّتی من الغرق إذا هم رکبوا فی السّفن فقرءوا: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ(46) بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ(47) آن کس که سوار کشتى شود و این آیت که رقم شد قرائت کند ایمن بماند.
یا علىّ أمان لامّتی من السّرق: قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى، وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ
وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً(48) این آیت مبارک امت رسول خداى را به شرط قرائت از دزد ایمنى دهد.
یا علیّ أمان لامّتی من الهدم إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً(49) و این آیت مبارک که مرقوم شد از زلزله و هدم ایمنى دهد.
یا علىّ أمان لامتی من الهمّ لا حول و لا قوّة إلّا بالله، لا ملجأ و لا منجا من الله إلّا إلیه. و این کلمات از هم و غم رهائى دهد.
یا علىّ أمان لامّتی من الحرق إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ(50) و ما قدروا الله حقّ قدره و این آیت مبارک از حرق و سورت آتش نجات دهد.
یا علىّ من خاف السّباع فلیقرأ: لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ(51) هر که از جانوران درنده بیم کند این آیت مبارک بخواند.
یا علىّ من استصعب علیه دابّته فلیقرأ فی أذنها الیمنى وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ(52) هر کرا اسب و دیگر چهارپایان سوارى حرونى(53) کند در گوش راست او این آیت را قرائت کند.
یا علىّ من کان فى بطنه ماء اصفر فکتب على بطنه آیة الکرسىّ و یشربه فانّه یبرأ باذن الله تعالى عزّ و جلّ. چون شکم به ماء اصفر(54) انباشته شود چنانکه مستسقى را ماند آیة الکرسى بر شکم نویسد و بشوید و بنوشد رفع علت شود.
یا علىّ من خاف ساحرا أو شیطانا فلیقرأ إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ ما مِنْ شَفِیعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ(55): آن کس که از نیرنگ ساحر و کید شیطان بیمناک شود این آیت مبارک بخواند.
یا علىّ حقّ الولد على والده ان یحسن اسمه و ادبه و یضعه موضعا صالحا. و حقّ الوالد على ولده ان لا یسمّیه باسمه، و لا یمشى بین یدیه و لا یجلس امامه و لا یدخل معه الحمّام. حقّ پسر بر پدر آن است که او را به نامى نیکو بنامد. و ادبى نیکو بیاموزد، و در جائى نیکو بدارد. و حقّ پدر بر پسر آن است که پدر را به نام نخواند، و از پیش روى او طىّ مسافت نکند، و در پیش روى او جلوس نکند و با او حاضر حمّام نشود.
یا علىّ ثلاثة من الوسواس: اکل الطّین و تقلیم الاظفار بالاسنان، و اکل اللّحیة: سه خصلت از وسواس است، نخست گلخوار بودن، و دیگر باز کردن ناخنها به دندان و دیگر خائیدن ریش به اسنان(56)
یا علىّ لعن الله و الدّین حملا ولدهما على عقوقهما: خداوند ملعون مىدارد پدر و مادرى را که بر فرزند چنان کار صعب کنند که سر به بىفرمانى برآرد چندان که عاق والدین گردد.
یا علىّ یلزم الوالدین من عقوق ولدهما یلزم الولد لهما من عقوقهما: چنانکه پدر و مادر فرزند بىفرمان را عاق توانند کرد، پدر و مادر نیز چون حقوق فرزند را نگذارند توانند شد که عرضه عقوق شوند.
یا علىّ رحم الله والدین حملا ولدهما على برّهما. فرمود: خداوند رحم کند پدر و مادرى را که فرزند را نیکو تربیت فرمایند تا از او نیکى بینند.
یا علىّ من احزن والدیه فقد عقّهما: کسى که پدر و مادر را برنجاند عرضه عقوق ماند.
یا علىّ من اغتیب عنده اخوه المسلم و استطاع نصره فلم ینصره خذله الله تعالى فى الدّنیا و الآخرة. هر که غیبت برادر دینى را از کس اصغا فرماید و با نیروى نصرت از در منع برنیاید، خداوندش در دو جهان ذلیل فرماید.
یا علىّ من کفى یتیما فى نفقته بماله، حتّى یستغنى وجبت له الجنّة البتّة: هر که یتیمى را کفیل شود چندان که بىنیاز گردد البته به پاداش، بهشت یابد.
یا علىّ من مسح یده على رأس یتیم ترحّما، اعطاه الله عزّ و جلّ بکلّ شعرة نورا یوم القیمة. کسى که از در رأفت دست بر سر یتیمى کشد، خداوندش به عدد هر موى سر یتیم در قیامت نورى عطا کند.
یا علىّ لا فقر أشدّ من الجهل، و لا مال أعود من العقل، و لا وحدة أوحش من العجب، و لا عقل کالتّدبیر، و لا ورع کالکفّ عن محارم الله تعالى، و لا حسب کحسن الخلق، و لا عبادة مثل التّفکّر: هیچ فقرى صعبتر از جهل، و هیچ مالى با فائدهتر از عقل نیست و هیچ تنهائى خوفناکتر از وحدت در خودبینى نباشد. فایده عقل وقتى است که به کار بندى و افضل پرهیزکارى آن است که از محرمات الهى بپرهیزى، و اشرف حسب خلق ارجمند است و افضل عبادت تفکر در صفات خداوند.
یا علىّ آفة الحدیث الکذب و آفة العلم النّسیان و آفة العبادة العزّة و آفة الجمال الخیلاء و آفة العلم الحسد: دروغ: رونق حدیث را ببرد، و نسیان: علم را از رونق بیندازد، و عزّت: دفع عبادت دهد، و کبر: نیکوئیها را پست کند، و حسد: فساد دانش گردد.
یا علىّ اربعة یذهبن ضیاعا: الاکل على الشبع، و السّراج فى القمر و الزّرع فى السّبخة، و الصّنیعة الى غیر اهلها. چهار چیز ضایع مىگذرد: در سیرى غذا خوردن، و چراغ به ماهتاب بردن، و در شورهزار زراعت کردن، و به مردم نااهل جود و احسان فرمودن.
یا علىّ من نسى الصّلاة علىّ فقد أخطأ طریق الجنّة. هر کرا درود بر من فراموش شد در طریق بهشت یاوه گشت و به خطا رفت.
یا علىّ إیّاک و نقرة الغراب و فریسة الأسد: از سجدهاى که به اختصار منقار زدن غراب بر زمین باشد پرهیز مىکن، و نیز در سجده مانند شیرى که بر طعمه بخسبد بر زمین سینه میفکن.
یا علىّ لان ادخل یدى فى فم التّنین الى المرفق احبّ الىّ من ان اسأل من لم یکن ثمّ کان: همانا دست تا مرفق در دهان اژدها بردن، دوستتر دارم که از بختیار دون نژاد خواستار شوم و از مخلوق سؤال کنم.
یا علىّ إنّ أعتى النّاس على الله عزّ و جلّ القاتل غیر قاتله و الضّارب غیر ضاربه. و من تولّى غیر موالیه فقد کفر بما أنزل الله عزّ و جلّ: نابهنجارتر کس نزد خداوند کسى است که بکشد آن را که کشنده او نیست، و بزند کسى را که زننده او نیست، و آن کس که غیر موالى و مسلمین را دوست دارد، بدانچه خداوند نازل کرده است کافر است.
یا علىّ تختّم بالیمین فانّها فضیلة من الله عزّ و جلّ للمقرّبین. قال: بم اتختّم یا رسول الله؟ قال: بالعقیق الاحمر فانّه اوّل جبل اقرّ لله تعالى بالرّبوبیّة و لى بالنّبوّة، و لک بالوصیّة، و بولدک بالامامة؛ و لشیعتک بالجنّة، و لاعدائک بالنّار. فرمود: یا على انگشترى کن دست راست را که از خداى براى نزدیکان حضرت فضیلتى است.
عرض کرد: با چه خاتم بندم؟ فرمود: با عقیق سرخ، چه اول کوهى است که اقرار به وحدت خداوند، و نبوّت من و وصایت تو و امامت فرزندان تو کرد، و بهشت را خاص شیعه تو و دوزخ را جاى دشمن تو دانست.
یا علىّ انّ الله عزّ و جلّ اشرف على الدّنیا فاختارنى منها على رجال العالمین، ثمّ اطّلع الثّانیة فاختارک على رجال العالمین، ثمّ اطّلع الثّالثة فاختار الائمة من ولدک على رجال العالمین، ثمّ اطّلع الرّابعة فاختار فاطمة على نساء العالمین. فرمود: یا على خداوند بر تمامت دنیا نگران شد و مرا از مردان عالم برگزید و در کرّت ثانى تو را و در کرّت ثالث فرزندان تو را از مردان عالم اختیار کرد، و در کرّت چهارم فاطمه را از زنان عالم برگزیده ساخت.
یا علىّ انّى رأیت اسمک مقرونا باسمى فى اربعة مواطن، فأنست بالنّظر الیه: انّى بلغت بیت المقدس فى معراجى الى السّماء، وجدت على صخرتها: لا اله الّا الله
محمّد رسول الله صلّى الله علیه و آله، ایّدته بوزیره، و نصرته بوزیره. فقلت لجبرئیل، من وزیرى؟ فقال علىّ بن أبی طالب علیه السّلام. فلمّا انتهیت الى سدرة المنتهى وجدت مکتوبا علیها: انّى انا الله، لا اله الّا انا و حدى؛ محمّد صفوتى من خلق، ایدته بوزیره و نصرته بوزیره. فقلت لجبریل علیه السّلام: من وزیرى؟ فقال: علىّ بن أبی طالب علیه السّلام.
فلمّا جاوزت سدرة المنتهى فانتهیت الى عرش ربّ العالمین جلّ جلاله، فوجدت مکتوبا على قوائمه: انّى انا الله، لا اله الّا انا و حدى، محمّد حبیبى، ایّدته بوزیره و نصرته بوزیره. فلمّا رفعت رأسى فوجدت على بطنان العرش مکتوبا: ان لا إله الّا انا و حدى، محمّد عبدى و رسولى، ایّدته بوزیره و نصرته بوزیره.
فرمود: یا على در چهار جا اسم تو را با نام خود قرین یافتم و مرا نیکو آمد:
نخست در شب معراج چون به بیت المقدس رسیدم در آنجا بر حجرى نقش بود لا اله الا الله، محمد رسول الله، او را مؤید و منصور داشتم به وزیر او. با جبرئیل گفتم، وزیر من کیست؟ گفت: علىّ بن أبی طالب. و چون به سدرة المنتهى رسیدم نوشته دیدم که: منم خداوند، و نیست خدائى جز من، و محمّد برگزیده من است از خلق من، او را به وزیر او مظفر و منصور داشتم. از جبرئیل پرسش کردم که کیست وزیر من؟ گفت: على بن أبی طالب. و چون به عرش رسیدم بر قوائم عرش نگاشته یافتم:
منم خداوند و نیست خدائى جز من و محمّد دوست من است، او را به وزیر او نصرت کردم و مؤید داشتم. و چون سر برافراشتم به درون عرش نگاشته دیدم اینکه: نیست خدائى جز من، محمّد بنده من و فرستاده من است، او را به وزیر او تأیید کردم و ظفر دادم.
یا علىّ انّ الله تبارک اعطانى فیک سبع خصال: انت اوّل من ینشقّ القبر عنه معى، و انت اوّل من یقف على الصّراط معى، و انت اوّل من یکسى اذا کسیت، و یحیى اذا حییت، و انت اوّل من یسکن معى فى علّیین، و انت اوّل من یشرب معى من الرّحیق المختوم الّذى ختامه مسک. فرمود: یا على خداوند مرا با تو هفت خصلت داد: تو اول کس باشى که با من از قبر بیرون شوى، و با من بر صراط درآئى، و با من در علّیین جاى کنى، و با من رحیق مختوم بنوشى که مهر آن از مشگ باشد.
یا علىّ ثلاث من ابواب البرّ: سخاء النّفس، و طیب الکلام، و الصّبر على الاذى.
سه چیز ابواب نیکوئى است: سماحت طبع، و مجاملت(57) در مکالمات، و مصابرت در بلیات.
یا علىّ إذا رایت الهلال، فکبّر ثلثا و قل: الحمد لله الّذی خلقنی و خلقک، و قدّرک منازل، و جعلک آیة للعالمین. چون ماه نو دیدار کنى، سه کرّت تکبیر بگوى و این دعا که رقم شد قرائت کن.
یا علىّ إذا نظرت فی مرآة فکبّر ثلثا و قل: اللهمّ کما حسّنت خلقی فحسّن خلقی:
چون در آینه نگرى سه کرّت تکبیر بگوى و این دعا که مرقوم شد قرائت کن.
یا علىّ إذا أثنى علیک فی وجهک، فقل: اللهمّ اجعلنی خیرا ممّا یظنّون، و اغفر لی ما لا یعلمون، و لا تؤاخذنی بما یقولون: هرگاه در روى تو ثناى تو گویند این دعا بخوان.
یا علىّ لا تهتمّ لرزق غد، فانّ کلّ غد یأتى رزقه: از براى روزى فردا در تکوتاز مباش، چه روزى هر روز با آن روز در آید.
یا علىّ ایّاک و اللّجاجة، فانّ اوّلها جهل و آخرها ندامة. از لجاج بپرهیز، چه اولش نادانى و آخرش پشیمانى است.
یا علیّ علیک بالسّواک فإنّ السّواک مطهرة للفم، و مرضاة للرّبّ، و مجلاة للعین، و الخلال یحبّبک إلى الملائکة، و الملائکة تتأذّى بریح فم من لا یتخلّل بعد الطّعام:
بر توست که از مسواک زدن دست بازندارى، چه دهان پاکیزه کند، و خداوند را راضى بدارد و چشم را جلا دهد، و نیز خلال زدن تو را محبوب فریشتگان کند، چه فریشتگان از بوى دهان آنکه خلال از پس طعام نزند نفرت کنند.
یا علىّ ما کرهته لنفسک فاکرهه لغیرک، و ما احببته لنفسک فاحببه لاخیک: آنچه از بهر خویش پسنده ندارى از براى دیگر کس مپسند، و آنچه بهر خود دوست مىدارى از براى برادر دینى دوست مىدار.
1) صنادید، جمع صندید: بزرگان و پهلوانان قوم.
2) متن: برخوردار شد.
3) خصب: فراوانى نعمت.
4) ستبر: بزرگ، گنده، معرب این کلمه سطبر است که در فارسى هم زیاد به کار مىرود.
5) مضغ: جویدن.
6) طحن: نرم کردن، آرد کردن.
7) یعنى دائما شرب خمر کند.
8) دیوث: مردى که در حق زن خود غیرت نداشته باشد.
9) عوانان: یاران و حکومت کنندگان.
10) پلیس، نگهبان شهر از طرف حکومت.
11) مخنّث: مردى که حاضر شود با او وطى کنند.
12) نباش: کسى که نبش قبر کند و کارش کفن دزدى باشد.
13) عشار: کسى که به عنوان مالیات و گمرک ده یک گیرد.
14) قدرى. در معناى قدرى اختلاف است بعضى مىگویند: قدریه طایفهاى هستند که منکر قضا و قدرند. بعضى مىگویند: مفوضه مقصودند، ولى آنچه از قرائن موجوده استفاده مىشود این است که مقصود از قدریه، اشاعره و جبریّه مىباشد (ب).
15) سقطه: افتادن، لغزیدن.
16) شسع: دوال نعلین، یا دوال کفش.
17) معادى: دشمن.
18) اقتر علیهم: یعنى تنگ کرد بر عیال از نفقه (س).
19) ضنت: بخل ورزیدن.
20) عین جمود: یعنى چشمى است فسرده و بىآب و اشک (س).
21) اجهار در صوت: بلند کردن صدا. ولى ظاهرا افشاء سلام به معنى آشکار کردن یا نشر آن است، زیرا افشاء در دو معنى استعمال شده: یکى اظهار و دیگرى اذاعة و نشر، و بر اهل بصیرت پوشیده نیست که اظهار غیر اجهار است. و اگر مقصود از افشاء سلام نشر آن باشد ممکن است گفته شود: که نشر آن به کثرت سلام کردن و ترویج عملى از آن به سبقت گرفتن در سلام باشد (ب).
22) صلا: فریادى باشد که به جهت اعلام دیگران کنند، در موقع اطعام یا فروختن مال التجاره (ب).
23) یعنى: بعد از اینکه طفل دوساله شد که موقع از شیر گرفتن او است اگر از پستان زنى شیر بیاشامد نشر حرمت نمىکند یعنى: با او محرم نمىشود.
24) افراز: بلندى، بلند.
25) کراع: پاچه و ساق گوسفند.
26) ستان: بر پشت خوابیده را گویند.
27) سوره نساء، آیه 22، و ازدواج مکنید با زنانى که پدرانتان ازدواج کردهاند.
28) سوره انفال، آیه 41: و بدانید هر آن چیزى که به غنیمت گرفتهاید بىگمان پنج یک آن از آن خداست.
29) سوره توبه، آیه 19: آیا آب دادن به حاجیان و آباد کردن مسجد الحرام را مانند کار کسى قرار مىدهید که به خدا و روز آخرت ایمان آورد.
30) اقداح: تیرهائى که با آنها قمار مىکردند.
31) ذات الجیش: وادیى است نزدیک مدینه و آن را اولات الجیش نیز گویند.
32) ذات الصّلاصل: موضعى است که غزوه ذات السّلاسل در آن واقع شده است.
33) ضجنان: نام کوهى است نزدیک مکه.
34) صف: حرکت ندادن بال در موقع پرواز البته مقصود آن است که بیشتر پروازش چنین باشد، و الّا پرواز بدون حرکت بال ممکن نیست.
35) ناب: در عربى چهار دندان پیش درندگان و بهائم و چهار دندان بزرگ حیوانات باشد.
36) مخلب: چنگال مرغان صیدکننده.
37) شحم نخله: پیهى است که در وسط خرما بن است.
38) سوره مؤمنون، آیه 99: تا چون یکى از ایشان را مرگ بیاید، گوید: پروردگار من! مرا [به دنیا] بازگردانید.
39) سوره آل عمران، آیه 97: و فرض است بر مردم که حجّ خانه خدا [کعبه] بر آن کس که استطاعت این راه دارد و به سوى آن [تواند رفت] و هر کس که کافر شد پس به یقین خدا از جهانیان بىنیاز است.
40) تسویف: تأخیر کردن، مماطله کردن.
41) خیاشیم: انتهاى بینى، عرقى است در باطن بینى (ب).
42) نتن: به معنى بوى بد دادن و به کسر ثانى چیز بدبو را گویند (ب).
43) مخبر: علم و ادراکى که از راه تأمل و تجربه به دست آید بر خلاف منظر (ب).
44) یعنى: خون، آلت تناسلى حیوانات نر، کیسه مثانه، مغز حرام، غدهها، اسپرز کیسه صفراء (ب).
45) کراى: کرایه.
46) سوره زمر، آیه 67: به نام خداوند بخشنده مهربان. آنان خدا را به شایستگى نشناختند و در روز قیامت زمین در قبضه او و آسمانهاى درهم پیچیده در ید قدرت اوست که منزه است و از آنچه شریکش مىپندارند برتر است.
47) سوره هود، آیه 41: حرکت و توقف آنها با نام خداست، پروردگار من آمرزنده مهربان است.
48) سوره اسرا، آیه 110 و 111: بگو: چه او را الله بخوانید، چه رحمان، هر کدام را که بخوانید براى او نامهاى شایسته است، نمازت را نه بسیار بلند بخوان و نه چندان آهسته، حد واسط این دو را برگزین، و بگو: سپاس خداوندى راست که نه فرزندى دارد و نه در ملک شریکى، هرگز به مذلّت نیفتد که محتاج به یارى شود، پس او را به شایستگى بزرگ دار.
49) سوره فاطر، آیه 41: خداوند آسمانها و زمین را برقرار مىدارد و از زوال حفظ مىکند و اگر به زوال گرایند کسى جز او قادر نیست آنها را حفظ کند به راستى که او بردبار آمرزنده است.
50) سوره اعراف، آیه 196: یاور من خدایى است که این کتاب را نازل کرد و او کارساز شایستگان است.
51) سوره توبه، آیه 128 و 129: رسولى از میان خودتان به نزد شما آمد که بىتردید رنجهاى شما بر او گران مىآید و به هدایتتان اصرار دارد و بر مؤمنان رئوف و مهربان است. اگر رو بگردانند بگو: خداوند براى من کافى است و معبودى جز او نیست، بر او توکل کرده و اوست پروردگار عرش عظیم.
52) سوره آل عمران، آیه 83: در حالى که هر کس در آسمانها و زمین است خواه و ناخواه فرمانبردار اوست و همه به سوى او بازگردنده مىشوند.
53) حرون: چموش، غیر مطیع، حرونى یعنى: چموشى.
54) ماء اصفر: زرداب.
55) سوره یونس، آیه 3: بىگمان، پروردگارتان خدایى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، پس از آن قصد آفریدن عرش کرد. کار [آفرینش] را تدبیر مىکند. شفیعى نباشد مگر پس از رخصت او، این است خداوند پروردگارتان، پس او را بپرستید، آیا پند نمىگیرید؟.
56) اسنان: دندانها.
57) مجاملت در کلام: کلام نیکو گفتن.