یا أبا ذرّ إیّاک و السّؤال فإنّه ذلّ حاضر، و فقر تتعجّله، و فیه حساب طویل یوم القیمة: بپرهیز از سؤال کردن که حاضر شدن در ذلّت و تعجیل کردن به فقر و فاقت است، و در روز شمار بازپرسى دراز دارد.
یا ابا ذرّ تعیش وحدک، و تموت وحدک، و تدخل الجنّة وحدک، یسعد بک قوم من اهل العراق، یتولّون غسلک و تجهیزک و دفنک. فرمود: اى ابا ذر تنها زندگى مىکنى، و تنها از جهان مىروى، و تنها به جنان درمىآئى، جماعتى از اهل عراق تجهیز و تکفین تو در مىیابند- و این اشارت به کردار عثمان است با ابا ذر چنانکه ان شاء الله در جاى خود به شرح مىرود-.
یا ابا ذر اعبد الله کانّک تراه، فان کنت لا تراه فانّه یراک: چنان عبادت مىکن که گوئى خداى را دیدار مىکنى چه اگر تو نتوانى او را نگران شد او بر تو نگران است.
یا أبا ذرّ اغتنم خمسا قبل خمس: شبابک قبل هرمک، و صحّتک قبل سقمک، و غناک قبل فقرک، و فراغک قبل شغلک، و حیاتک قبل موتک: پنج چیز را پیش از پنج چیز غنیمت شمار: جوانى را قبل از پیرى، و صحّت را قبل از بیمارى، و غنا را قبل از فقر، و فراغت را قبل از مشغله، و زندگانى را قبل از مرگ.
یا أبا ذرّ إیّاک و التّسویف بأملک، فإنّک بیومک و لست بما بعد، فإن یک غد لک فکن فی الغد کما کنت فی الیوم، و إن لم یکن غد لک لم تندم على ما فرّطت فی الیوم: بپرهیز از اینکه کار امروز را به فردا گذارى، چه تو صاحب امروزى، و زیست
فردا را چه دانى، و اگر فردا را بمانى نیز فردا را مانند امروز کارى است، و اگر نمانى، پشیمان نشوى از آنچه تقصیر کردى و به تسویف انداختى.
یا ابا ذر کم من مستقبل یوما لا یستکمله؛ و منتظر غدا لا یبلغه: چه بسیار کس که روزى را درآید و به پاى نبرد، و چه بسیار کس که انتظار فردا برد و اجلش مهلت نگذارد.
یا ابا ذر کن على عمرک اشحّ منک على درهمک و دینارک. بر سپرى شدن عمرو زندگانى بخیلتر باش از صرف دینار و درهم.
یا ابا ذر انّ الله تبارک و تعالى اذا اراد بعبد خیرا، جعل الذّنوب بین عینیه ممثّلة؛ و الاثم علیه ثقیلا وبیلا، و اذا اراد بعبد شرّا انساه ذنوبه: چون عبدى شایسته رحمت شود و خداوند از بهر او خیر خواهد، گناهان او را در پیش چشمش بدارد و عصیان را بر او حملى گران کند، و اگر شایسته نباشد و خداوند از بهر او بد خواهد او را از هر عصیان که کرده است فراموشى دهد.
یا أبا ذرّ یقول الله تبارک و تعالى: لا أجمع على عبد خوفین، و لا أجمع له أمنین، فإذا أمننی فی الدّنیا أخفته یوم القیمة، و إذا خافنی فی الدّنیا آمنته یوم القیمة:
خداوند مىفرماید: بر هیچ بنده دو خوف درنمىآورم، و هیچ عبدى را دو ایمنى نمىدهم، چون در دنیا از من ایمن زیست او را در قیامت بیمناک مىدارم، و اگر در دنیا دل از خوف من آکنده داشت در قیامتش ایمن گذارم.
یا ابا ذرّ انّ العبد لیذنب الذّنب، فیدخل به الجنّة فقلت و کیف ذلک؟ بابى انت و امّى یا رسول الله. قال: یکون الذّنب ذلک نصب عینیه؛ تائبا منه؛ فارّا الى الله عزّ و جلّ حتّى یدخل الجنّة. یا ابا ذر عبد گناه مىکند و بهشت مىرود، عرض کرد: این چگونه شود؟ فرمود: آن گناه در پیش چشمش مصوّر مىشود، با توبت و انابت به سوى خدا مىگریزد تا به جنّت درمىرود.
یا ابا ذرّ اترک فضول الکلام. و حسبک من الکلام ما تبلغ به حاجتک: از اندازه حاجت به زیادت سخن مکن، چه بیرون کفایت است.
یا ابا ذرّ ما من شىء احقّ بطول السّجن من اللّسان: هیچ چیز را جاودان به زندان داشتن سزاوارتر از زبان نیست.
یا ابا ذرّ اهل الورع و الزّهد فى الدّنیا هم اولیاء الله حقا: اهل پرهیزکارى و زهادت
در دنیا بسزا دوستان خدایند.
یا أبا ذرّ لو أنّ النّاس کلّهم أخذوا بهذه الآیة لکفتهم: وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً، وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ. وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ، إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ، قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً(1) هرگاه مردمان بدین آیت مبارک متوسل شوند تمامت را کفایت کند.
یا ابا ذر انّ الرّجل یتکلّم بالکلمة فى المجلس، لیضحکهم بها فیهوى فى جهنّم ما بین السّماء و الارض: هر کس که در انجمنى از در طیبت و مزاح سخن کند تا مردم را بدان ترّهات(2) بخنداند، درمىافتد به دوزخ در میان زمین و آسمان.
یا ابا ذر ویل للذى یحدّث؛ فیکذب لیضحک به القوم، ویل له، ویل له، ویل له:
واى بر آن کس که سخن به دروغ کند تا مردم را بخنداند آنگاه سه کرّت فرمود: واى بر آن کس.
یا أبا ذرّ إیّاک و الغیبة، فإنّ الغیبة أشدّ من الزّنا. قلت: یا رسول الله و لم ذاک بأبی أنت و أمّی؟ قال: لأنّ الرّجل یزنی فیتوب إلى الله فیتوب الله علیه، و الغیبة لا تغفر حتّى یغفرها صاحبها. فرمود: اى ابو ذر از غیبت بپرهیز، چه عصیان غیبت از زنا افزون است. عرض کرد: این چگونه بود؟ فرمود: تواند شد که مرد زنا کند و تائب گردد و توبتش نزد خدا پذیرفته گردد، اما آن کس که غیبت کند آمرزیده نشود الّا آنکه مغتاب(3) معفو دارد.
یا ابا ذر اىّ عرى الایمان اوثق؟: از ایمان کدام حبل محکمتر است؟ عرض کرد:
خدا و رسول داناتر است.
فقال: الموالاة فى الله، و المعاداة فى الله، و الحبّ فى الله و البغض فى الله: فرمود:
الفت و مخاصمت و دوستى و دشمنى همه به رضاى خدا، و در راه خدا حبل المتین ایمان است.
یا ابا ذر لا یدخل الجنّة قتات قلت: و ما القتّات؟ قال: النّمّام. فرمود: اى ابو ذر
قتات راه به جنّت نکند. عرض کرد قتّات کیست؟ فرمود: مرد سخن چین.
یا ابا ذر صاحب النّمیمة لا یستریح من عذاب الله عزّ و جلّ فى الآخرة: نمّام و سخن چین را از عذاب خداوند در آن سراى هیچ استراحت نیست.
یا ابا ذر من کان ذا وجهین و لسانین فى الدّنیا؛ فهو ذو لسانین فى النّار. هر که در دنیا دو روى و دو زبان باشد، در دوزخ دو زبان خواهد بود.
یا أبا ذرّ المجالس بالأمانة، و إفشاء سرّ أخیک خیانة، فاجتنب ذلک و اجتنب مجلس العشرة: بپرهیز از آنکه راز برادر دینى را در مجالس اصغا کنى، و پراکنده سازى، و کناره مىکن از مجلس لهو و لعب.
یا ابا ذر من احبّ ان یتمثّل له الرّجال قیاما، فلیتبوّأ مقعده من النّار: کسى که دوست دارد مردم حشمت او را بر پاى ستاده شوند، باید نشیمن خود را از آتش آماده سازد.
یا ابا ذر من مات و فى قلبه مثقال ذرّة من کبر، لم یجد رائحة الجنّة الّا ان یتوب قبل ذلک: آن کس که بمیرد و ذرّهاى از کبر و خیلا(4) در خاطرش باشد، بوى بهشت نشنود مگر آنکه پیش از مرگ به توبت گرائیده باشد.
یا ابا ذر من حمل بضاعته فقد برء من الکبر یعنى «ما یشترى من السّوق» آن کس که مایحتاج خود را از بازار خریدارى کند و خویشتن حمل داده به خانه آورد، از کبر رهیده شود.
طوبى لمن صلحت سریرته و حسنت علانیته، و عزل من النّاس شرّه. طوبى لمن عمل بعلمه، و انفق الفضل من ماله، و امسک الفضل من قوله. طوبى لمن طال عمره و حسن عمله فحسن منقلبه، اذ رضى عنه ربّه. و ویل لمن طال عمره و ساء عمله؛ فساء منقلبه، اذ سخط علیه ربّه: نیکوست حال آن کس که پنهان و آشکارش را به صلاح گذاشت، و از آزار مردم دست بازداشت. و نیکوست حال آن کس که علم را با عمل توأم ساخت و فضول(5) مال را به انفاق بپرداخت، و فضول کلام را بینداخت.
و نیکوست حال آن کس که زندگانى دراز یافت، و کردار خویش را پسنده آورد، پس نیکوکار آن جهانى وى، چه خداى از وى راضى گشت. و واى بر آن کس که زندگانى فراوان کرد و کردار بد آورد، پس کار آن سراى خویش نکوهیده ساخت چه خداوند
بر او خشم آورد.
یا ابا ذر لا تسئل بکفّک، و ان اتاک شىء فاقبله: سؤال از کس مکن و اگر کست هدیه آورد بپذیر.
1) سوره طلاق، آیه 2 و 3: و هر کس از خدا بترسد، براى او راه بیرون شدنى قرار مىدهد، و روزیش دهد از جایى که گمان ندارد و هر کس به خدا توکل کند همو وى را بسنده است و بىگمان خدا امر خود را به پایان رساند و خدا براى هر چیزى اندازهاى قرار داده است.
2) ترّهات: اباطیل و مطالب بىاساس.
3) مغتاب: در اینجا مقصود شخصى است که غیبت او را کردهاند.
4) خیلا: عجب و کبر را گویند.
5) فضول: زیادى.