جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خبر رسول خدا با شمعون بن لاوى و حل معضلات مسائل براى او (کما فى کتاب تحف العقول عن آل الرّسول‏)

زمان مطالعه: 5 دقیقه

یک روز شمعون بن لاوى بن یهودا که یک تن از زهاد ملّت عیسى بود، به حضرت رسول آمد، و مسائل مشکله فراوان بپرسید و پاسخ پسنده بشنید، پس‏

مسلمانى گرفت.

قال: اخبرنى عن العقل ما هو؟ و کیف هو؟ و ما یتشعّب منه و ما لا یتشعّب؟ و صف لى طوایفه کلّها. شمعون عرض کرد: یا رسول الله مرا از عقل خبر ده که حقیقت آن چیست و چگونه است؟ و از او چه زایش مى‏کند و چه نمى‏تواند زایش کرد؟

فقال رسول الله صلّى الله علیه و آله: انّ العقل عقال من الجهل، و النّفس مثل اخبث الدّواب فان لم یعقل حارت، فالعقل عقال من الجهل و انّ الله خلق العقل، فقال له: اقبل فاقبل و قال له: ادبر فادبر، فقال له: الله تبارک و تعالى، و عزّتى و جلالى ما خلقت خلقا اعظم منک و لا اطوع منک، بک ابدى و بک اعید، لک الثّواب و علیک العقاب.

فتشعّب من العقل الحلم و من الحلم العلم، و من العلم الرّشد و من الرّشد العفاف، و من العفاف الصّیانة، و من الصّیانة الحیاء، و من الحیاء الرّزانة، و من الرّزانة المداومة على الخیر و کراهیة الشّر، و من کراهیة الشّر طاعة النّاصح.

فهذه عشرة اصناف من انواع الخیر، و لکلّ واحد من هذه العشرة الاصناف عشرة انواع فامّا الحلم فمنه رکوب الجمیل، و صحبة الابرار و رفع من الضعة و رفع من الخساسة، و تشهّى الخیر، و یقرّب صاحبه من معالى الدّرجات، و العفو و المهل و المعروف و الصّمت فهذا ما یتشعّب للعاقل بحلمه.

و امّا العلم فیتشعّب منه الغنى و ان کان فقیرا، و الجود و ان کان بخیلا، و المهابة و ان کان هیّنا، و السّلامة و ان کان سقیما، و القرب و ان کان قصیّا، و الحیاء و ان کان صلفا، و الرّفعة و ان کان وضیعا، و الشّرف و ان کان رذلا و الحکمة و الخطوة فهذا ما یتشعّب للعاقل بعلمه، فطوبى لمن عقل و علم.

و امّا الرّشد فیتشعّب منه السّداد و الهدى و البرّ و التّقوى و المنالة و القصد و الاقتصاد و الثّواب و الکرم و المعرفة بدین الله، فهذا ما اصاب العاقل بالرّشد، فطوبى لمن اقام به على منهاج الطّریق. و امّا العفاف فیتشعّب منه الرّضا و الاستکانة و الحظّ و الرّاحة و التّفقد و الخشوع و

التّذکّر و التّفکّر و الجود و السّخا، فهذا ما یتشعّب للعاقل بعفافه رضا بالله و بقسمه.

و امّا الصّیانة فیتشعّب منها الصّلاح و التّواضع و الورع و الانابة و الفهم و الادب و الاحسان و التّحبّب و الخیر و اجتناء البشر، فهذا ما اصاب العاقل بالصّیانة، فطوبى لمن اکرمه مولاه بالصّیانة.

و امّا الحیاء فیتشعّب منه اللّین و الرّافة و المراقبة لله فى السّرّ و العلانیة و السّلامة و اجتناب الشّرّ و البشاشة و السّماحة و الظّفر و حسن الثّناء على المرء فى النّاس، فهذا ما اصاب العاقل بالحیاء، فطوبى لمن قبل نصیحة الله، و خاف فضیحته.

و امّا الرّزانة فیتشعّب منها اللّطف و الحزم و اداء الامانة و ترک الخیانة و صدق اللّسان و تحصین الفرج و استصلاح المال و الاستعداد للعدوّ و النّهى عن المنکر و ترک السّفه. فهذا ما اصاب العاقل بالرّزانة، فطوبى لمن توقّر و لم تکن له خفّة و لا جاهلیّة، و عفا و صفح.

و امّا المداومة على الخیر، فیتشعّب منه ترک الفواحش، و البعد من الطّیش و التّحرّج و الیقین و حبّ النّجاة، و طاعة الرّحمن، و تعظیم البرهان و اجتناب الشّیطان، و الاجابة للعدل و قول الحقّ. فهذا ما اصاب العاقل بمداومة الخیر، فطوبى لمن ذکر امامه، و ذکر قیامه و اعتبر بالفناء.

و امّا کراهیة الشّرّ فیتشعّب منه الوقار و الصّبر و النّصر و الاستقامة على المنهاج و المداومة على الرّشاد و الایمان بالله و التّوفّر و الاخلاص و ترک ما لا یعنیه، و المحافظة على ما ینفعه. فهذا ما اصاب العاقل بالکراهیة للشّرّ، فطوبى لمن اقام بحقّ الله، و تمسّک بعرى سبیل الله.

و امّا طاعة النّاصح فیتشعّب منها الزّیادة فى العقل و کمال اللبّ و محمدة العواقب و النّجاة من اللّوم و القبول و المودّة و الاسراج و الانصاف و التّقدّم فى الامور و القوّة على طاعة الله، فطوبى لمن سلم من مصارع الهوى. فهذه الخصال کلّها یتشعّب من العقل.

از این کلمات چنین برمى‏آید که رسول خدا صلّى الله علیه و آله مى‏فرماید:

بدان سان که شتر حرون را عقال کنند و بند بر زانو نهند، عقل عقال جهل باشد. همانا خداوند عقل را بیافرید و فرمان داد که: نزدیک شو، فرمان پذیرفت، پس فرمود دور شو، اطاعت کرد. آنگاه فرمود: سوگند به عزّت و جلال خود یاد مى‏کنم خلقى بزرگتر از تو نیافریدم، و اطوع از تو خلق نکردم، به تو ظهور دادم آفرینش را و با تو برمى‏گردانم، و با تو اجر و ثواب مى‏دهم و به معرض عقاب درمى‏آورم.

آنگاه پیغمبر فرمود: منشعب مى‏شود از عقل حلم، و از حلم علم و از علم رشد و از رشد عفاف، و از عفاف صیانت و از صیانت حیا، و از حیا رزانة(1) و از رزانة مداومت بر خیر، و از مداومت بر خیر کراهت از شرّ، و از کراهت شرّ طاعت ناصح، و هر یک از این اصناف ده‏گانه را که شمرده شد انواع ده‏گانه است بدین سان که مرقوم مى‏شود.

نخستین: حلم است، پس کارهاى نیکو و مصاحبت با نیکان، و رستن از رذالت و بیرون شدن از خساست. و خواستارى خیرات و ادراک معالى درجات و صفت عفو و سرمایه تمهّل(2) و متّصف شدن به نیکوئى، و کناره جستن از بیهوده‏گوئى، این همه از زایش حلم مرد، خرد را پیرایش گردد.

و دویم: علم است و آن به شرط فقر غناست، و در عین امساک عطا در کمال لینت مهابت است و در تمام سقم سلامت به معنى قربت دارد، اگر چه به صورت دور باشد، و همه آزرم(3) جوى کند اگر چه به گفتار مردم آزار باشد، مقام رفعت دهد اگر چه پست بود، و شرف افزاید اگر چه پست باشد، و همه دانش و حکمت است و همه کرامت و مکانت. این است بهره عاقل از علم. نیکو آن کس که عاقل و عالم شد.

سیم: رشد است، و از رشد حاصل مى‏گردد: استقامت و هدایت و

نیکوئى و پرهیزکارى و وصول به اجر و استوارى در طریق و اصابت عدل و ثواب و کرم و معرفت به دین خداوند. این جمله بهره عاقل است از رشد. نیکو آن کس که به نیروى رشاد جاده صواب سپرد.

چهارم: عفاف است، و از عفاف: مقام رضا و روش فروتنى و وصول حظّ و بهره و راحت و تفقد و خشوع و تذکّر و تفکّر و جود و سخا براى عاقل به دست شود، و بدانچه خداى داده راضى گردد.

پنجم: صیانت است، و از صیانت: صلاح و تواضع و ورع و بازگشت به خدا و فهم و ادب و احسان و دوستى با اخوان و گشاده روئى براى عاقل حاصل گردد، نیکو آن کس که خداوندش به صیانت بزرگ کند.

ششم: حیاست، و از حیا مدارا و رأفت و مراقبت در طاعت در پنهان و آشکار و سلامت و پرهیز از شرّ و بشاشت وجه، و سماحت طبع و ظفر و نیک سکالى(4) نصیبه خردمند شود. نیکو آن کس که از فضیحت بترسید و پذیراى نصیحت گشت.

هفتم: رزانت است و از رزانت راى: لطف و حزم و اداى امانت و ترک خیانت و صدق لسان و حصانت و عفاف فرج از حرام، و به صلاح آوردن مال به اداى حقوق آن، و اعداد کار از براى جهاد و نهى از منکر و ترک سفاهت و خفّت بهره عاقل گردد نیکو آن کس که وقار و تمکین یافت، و از سبکبارى و جاهلیت روى برتافت.

هشتم: مداومت بر خیرات، و از مداومت خیر: ترک افعال نکوهیده و زشتیها، و کناره‏جوئى از سبکبارى، و دور شدن از گناه، و اصابت یقین و حبّ عبادات در طلب نجات، و طلب خداوند رحمن، و تعظیم قرآن، و اجتناب از وساوس شیطان، و اجابت دادخواه از در عدل و اداى قول حقّ عاید عاقل شود. نیکو آن کس که از یاد حشر و نشر بیرون نشود و از مرگ پند گیرد.

نهم: کراهیت شرّ است، و از کراهیت شرّ: وقار و صبر و نصر و استقامت در طریق سداد و مداومت در رشاد و ایمان با خداى، و کثرت خیرات و اخلاص و ترک چیزى که فایده ندهد و مداومت کارى که سود بخشد حاصل عاقل شود. نیکو آن کس که به راه حقّ ایستاد و به حبل المتین شرع تمسّک جست.

دهم: طاعت ناصح است، و از طاعت ناصح: مرد عقل زیادت کند و دانش به کمال رساند، و عواقب امر پسنده آرد، و از ملامت به سلامت ماند و مقام قبول یابد، و مراتب محبت گیرد، و توفیق عدالت به دست کند، و در امور دین تقدّم جوید و در طاعت خداوند با نیرو شود. نیکو آن کس که از هوا و هوس محفوظ ماند.

این جمله خصلتها از عقل زایش کند.


1) رزانة: وقار، سکینه.

2) تمهّل: رفق و مدارا.

3) آزرم: حیا و شرم.

4) سکال: فکر و اندیشه. سگال: نیز به معنى فکر و اندیشه آمده، و به معنى سخن و گفتگو نیز آمده.