انّ الله تبارک و تعالى لما خلق السّفلى، فخرت و زخرت و قالت: اىّ شىء یغلبنى؟ فخلق الارض فسطحها على ظهرها. فذلّت. ثمّ انّ الارض فخرت، و قالت اىّ شىء یغلبنى؟ فخلق الله الجبال، فانبتها على ظهرها اوتادا من ان تمید بها علیها فذلت الارض و استقرّت. ثمّ انّ الجبال فخرت على الارض فشمخت و استطالت و قالت اىّ شىء یغلبنى، فخلق الحدید، فقطعها فذلّت ثمّ انّ الحدید فخر على الجبال، و قال: اىّ شىء یغلبنى؟ فخلق النّار فاذا بت الحدید، فذلّ الحدید. ثمّ النّار زفرت و شهقت و فخرت و قالت: اىّ شىء یغلبنى؟ فخلق الماء فاطفأها، فذلّت. ثمّ انّ الماء فخر و زخر، و قال: اىّ شىء یغلبنى؟ فخلق الرّیح، فحرّکت امواجه و اثارت ما فى قعره و حبسته عن مجاریه، فذلّ الماء. ثمّ انّ الرّیح فخرت و عصفت و قالت:
اىّ شىء یغلبنى؟ فخلق الانسان فبنى و احتال ما یستتر به من الرّیح و غیرها فذلّت الرّیح ثمّ ان الانسان طغى، و قال: من اشدّ منّى قوّة؟ فخلق الموت، فقهره فذلّ الانسان ثمّ انّ الموت فخر فى نفسه، فقال الله عزّ و جلّ: لا تفخر، فانّى ذابحک بین الفریقین أهل الجنّة و أهل النّار ثمّ لا احییک ابدا فخاف.
ثمّ قال: و الحلم یغلب الغضب، و الرّحمة تغلب السّخط، و الصّدقة تغلب الخطیئة.
رسول خداى مىفرماید: همانا خداوند تبارک و تعالى این جهان سفلى را بیافرید، جهان بر خویشتن ببالید و گفت: کدام چیز بر من تواند غلبه جست و غالب شد؟ پس خداوند زمین را بیافرید و بر پشت آن گسترده ساخت و او را ذلیل کرد، این وقت فخر و مباهات زمین را افتاد و خود را قالب و قاهر دانست، پس خداى از
جبال بر پشت آن اوتاد کرد و او را ذلیل ساخت و استقرار داد. این وقت کوهسارها سر برکشیدند و مفاخرت جستند که هیچ شىء را بر ما دست نباشد. پس خداوند آهن را بیافرید تا درون کوه را پاره پاره ساخت، و او را ذلیل کرد. و چون آهن از در فخر بیرون شد، آتش را بیافرید تا او را بگداخت. و چون آتش سرکش گشت، آب را بیافرید تا او را فرو نشاند، و چون آب را تکبّر و تفاخر پدید شد، باد را بیافرید تا او را به سورت امواج شوریده ساخت، و هر زمانش زیر زبر کرد، و چون باد از در فخر بیرون شد، و گفت: کس را بر من دسترس نیست انسان را بیافرید، و انسان دفع باد را تشیید و بنیاد کرد. چون نیروى باد بگشت، انسان طغیان کرد، و گفت: کس را نیروى من نیست، پس خداوند مرگ را بر او مستولى ساخت، پس انسان ذلیل شد و مرگ بر خود ببالید پس خداوند مرگ را بر او مستولى ساخت، پس انسان ذلیل شد و مرگ بر خود ببالید پس خداوند قاهر او را خطاب کرد که: ترا در میان اهل بهشت و جهنم ذبح کنم، و هرگز زنده نسازم، پس مرگ بیمناک شد.
آنگاه پیغمبر فرمود: سورت(1) غضب به حلم شکسته شود، و آتش سخط به زلال رحمت فسرده گردد، و صدقه دفع خطئیه دهد.
1) سورت: شدّت و حدّت.