از عاصم بن عمر بن قتاده و محمود بن لبید برایم روایت کردند که: از بنى هاشم، عقیل بن ابى طالب اسیر شد. محمود گوید: او را عبید بن اوس ظفرى اسیر کرد.
همچنین نوفل بن حارث را جبار بن صخر اسیر کرد و عتبه هم، که از بنى فهر و همپیمان بنى هاشم بود، اسیر شد.
از ابو الحویرث برایم روایت کردند که: از فرزندان مطلب بن عبد مناف دو مرد اسیر شدند، سائب بن عبید و عبید بن عمرو بن علقمه، که هر دو را سلمة بن اسلم بن
حریش اشهلى اسیر کرد، این موضوع را ابن ابى حبیبه هم برایم نقل کرد. کسى هم براى آزاد کردن آنها نیامد و مال هم نداشتند. پیامبر (ص) بدون گرفتن فدیه آن دو را آزاد فرمود.
از بنى عبد شمس بن عبد مناف: عقبة بن ابى معیط به دست عبد الله بن سلمه عجلانى اسیر شد که به دستور پیامبر (ص)، عاصم بن ثابت بن ابى اقلح او را در صفراء(1) گردن زد. حارث بن ابى وجزه نیز توسط سعد بن ابى وقاص اسیر شد، که ولید بن عقبة بن ابى معیط براى پرداخت فدیه او آمد و چهار هزار درم فدیه او را پرداخت. محمد بن یحیى بن سهل برایم نقل کرد که: چون پیامبر (ص) امر فرمود تا اسیران را رد کنند، سعد بن وقاص او را رد کرد. پس از اینکه قرعه کشیدند، وى باز سهم سعد بن ابى وقاص شد. عمرو بن ابو سفیان را على (ع) اسیر گرفته بود ولى در قرعه کشى سهم پیامبر (ص) شد و آن حضرت بدون دریافت فدیه، او را در مقابل سعد بن نعمان بن اکّال- که از بنى معاویه بود و براى عمره به مکه رفته و بازداشت شده بود- رها فرمود. ابو العاص بن ربیع نیز توسط خراش بن الصّمّه اسیر شد. اسحاق بن خارجه از قول پدر خود برایم روایت کرد که: عمرو بن ربیع برادر ابو العاص براى پرداخت فدیه او آمد. همپیمانى از ایشان هم به نام ابو ریشه اسیر شد که عمرو بن ربیع فدیهاش را پرداخت. عمرو بن ازرق هم اسیر شده بود که او را هم عمرو بن ربیع آزاد کرد، این مرد، سهم تمیم برده خراش بن الصّمّه شد. عقبة بن حارث بن حضرمى هم که عمارة بن حزم اسیرش کرده بود، در قرعه کشى سهم ابّى بن کعب شد که عمرو بن سفیان بن امیه فدیه او را پرداخت. همچنین ابو العاص بن نوفل بن عبد شمس که عمار بن یاسر او را اسیر کرد و پسر عمویش براى پرداخت فدیهاش آمد.
از بنى نوفل بن عبد مناف: عدىّ بن الخیار را خراش بن الصّمّه اسیر کرد- این مطلب را ایوب بن نعمان برایم نقل کرد. عثمان بن عبد شمس برادرزاده عتبة بن غزوان، که همپیمان ایشان بود، نیز توسط حارثة بن نعمان اسیر شد. همچنین ابو ثور، که او را ابو مرثد غنوى اسیر کرد. فدیه این سه نفر را جبیر بن مطعم پرداخت کرد.
از بنى عبد الدار بن قصّى: ابو عزیز بن عمیر، که او را ابو الیسر اسیر کرد و در قرعهکشى سهم محرز بن نضله شد. ابو عزیز برادر پدر و مادرى مصعب بن عمیر بود، مصعب به محرز گفت: او را محکم بگیر که در مکه مادرى ثروتمند دارد. ابو عزیز به مصعب گفت: اى برادر، سفارش تو درباره من چنین است؟ مصعب گفت: به جاى تو، او
برادر من است. مادرش براى فدیه او چهار هزار درم فرستاد. وى پرسیده بود: بالاترین فدیهاى که براى قریشیان پرداختهاند چقدر است؟ گفته بودند: چهار هزار درم. همچنین اسود بن عامر بن حارث بن سباق، که او را حمزة بن عبد المطلب اسیر کرد طلحة بن ابى طلحه براى پرداخت فدیه این دو آمد.
از بنى اسد بن عبد العزّى: سائب بن ابى حبیش بن مطلب بن اسد، که عبد الرحمن بن عوف او را اسیر کرد، حارث بن عائد بن اسد، که توسط حاطب بن ابى بلتعه اسیر شد، سالم بن شماخ، که او را سعد بن ابى وقاص اسیر کرد، براى پرداخت فدیه این سه نفر، عثمان بن ابو حبیش آمد و براى هر کدام چهار هزار درم پرداخت کرد.
از بنى تیم: مالک بن عبد الله بن عثمان، که قطبة بن عامر بن حدیده او را اسیر کرد و در حال اسیرى در مدینه در گذشت.
از بنى مخزوم: خالد بن هشام بن مغیره، که سواد بن غزّیه اسیرش کرد، امیة بن ابى حذیفة بن مغیره، که بلال اسیرش کرد، عثمان بن عبد الله بن مغیره، این عثمان در سریه عبد الله بن جحش (روز نخله) گریخته بود و او را روز بدر واقد بن عبد الله تمیمى اسیر کرد و گفت: سپاس خدایى را که مرا بر تو قدرت داد و در دفعه اول گریخته بودى.
براى پرداخت فدیه این سه نفر عبد الله بن ابى ربیعه آمد و براى هر یک از ایشان چهار هزار درم پرداخت. همچنین ولید بن ولید بن مغیره، که او را عبد الله بن جحش اسیر کرد، براى پرداخت فدیه او، برادرانش خالد بن ولید و هشام بن ولید آمدند، هشام مىخواست سه هزار درم فدیه بپردازد، ولى عبد الله بن جحش از پذیرفتن کمتر از چهار هزار درم خوددارى کرد. خالد به هشام گفت: او برادر مادرى تو نیست، در صورتى که به خدا قسم، من هر چه عبد الله بگوید براى آزادى ولید انجام مىدهم. آن دو همراه ولید از مدینه بیرون رفتند و چون به ذو الحلیفه(2) رسیدند، ولید گریخت و به حضور پیامبر (ص) آمد و مسلمان شد. به او گفتند: مگر نمىتوانستى پیش از آنکه فدیه داده شود مسلمان شوى؟ گفت: دوست نمىداشتم پیش از آنکه فدیهام به میزان فدیهاى که قوم من پرداختند، پرداخت شود مسلمان شوم، و اسلام آورد. یحیى بن مغیره هم به نقل از پدر خود برایم همین مطلب را گفت، با این تفاوت که سلیط بن قیس مازنى، ولید را اسیر کرده است. قیس بن سائب نیز توسط عبدة بن حسحاس اسیر شد، وى مدتى او را نزد خود نگهداشت و مىپنداشت که مال دارد تا آنکه برادرش فروة بن سائب، براى پرداخت فدیه او آمد و مدتى ماند، آنگاه چهار هزار درم فدیه او را پرداخت که مقدارى
از آن به صورت کالا بود.
از بنى ابو رفاعه: صیفى بن ابو رفاعة بن عابد بن عبد الله، که مالى نداشت، به اسارت مردى از مسلمانان در آمد و مدتى نزد ایشان ماند تا رهایش کردند، ابو المنذر بن ابو رفاعه که به دو هزار درم فدیه آزاد شد، عبد الله پدر عطاء بن سائب که به هزار درم فدیه آزاد شد و او را سعد بن ابى وقاص اسیر گرفته بود، مطلّب بن حنطب، که او را ابو ایوب انصارى اسیر گرفته بود و چون مالى نداشت، پس از مدتى رهایش کرد، خالد بن اعلم که عقیلى بود و همپیمان ایشان بود هم او است که این بیت را مىگفت:
ما آنچنان نیستیم که زخمهایمان بر پاشنهها خون بریزند.
بلکه بر روى پاهاى ما خون مىچکد.(3)
عکرمه پسر ابو جهل براى پرداخت فدیه او آمد، او را حباب بن منذر بن جموح اسیر کرده بود.
از بنى جمح: عبد الله بن ابىّ بن خلف، که او را فروة بن عمر و بیاضى اسیر گرفت:
و پدرش ابىّ بن خلف براى پرداخت فدیه او آمد، ولى تا مدتى فروه او را بازداشت کرده بود و از پذیرفتن فدیه او هم خوددارى مىکرد. ابو عزّه عمرو بن عبد الله بن وهب، که پیامبر (ص) او را بدون دریافت فدیه آزاد فرمود و او تعهد کرد که علیه پیامبر (ص) کسى را نشوراند و جمع نکند و به مکه فرستادش، ولى در جنگ احد دوباره اسیر شد و گردنش را زدند. وهب بن عمیر بن وهب بن خلف، که صفوان بن امیه پدرش عمیر را به عنوان پرداخت فدیه او به مدینه روان کرد و او مسلمان شد و پیامبر (ص) پسرش را بدون دریافت فدیه رها فرمود، وهب را رفاعة بن رافع زرقى اسیر کرده بود. ربیعة بن درّاج بن عنبس که مالى نداشت و چیزى از او گرفته و آزاد شد، فاکه غلام امیة بن خلف، که سعد بن وقاص او را اسیر کرد- جمعا چهار نفر.
از بنى سهم بن عمرو: ابو وداعة بن صبیره، او نخستین اسیرى بود که فدیهاش پرداخت شد، پسرش مطلّب براى پرداخت فدیه او آمد و چهار هزار درم پرداخت.
فروة بن خنیس بن حذافة بن سعید، که ثابت بن اقرم اسیرش کرده بود و عمرو بن قیس براى پرداخت فدیه او آمد و چهار هزار درم پرداخت. حنظلة بن قبیصة بن حذافه، که عثمان بن مظعون او را اسیر کرده بود، حجاج بن حارث بن سعد، که عبد الرحمن بن عوف او را اسیر کرده بود، وى گریخت، ولى ابو داود مازنى دوباره اسیرش کرد-
جمعا چهار نفر.
از بنى مالک بن حسل: سهیل بن عمرو بن عبد شمس، که مکرز بن حفص بن اخیف براى پرداخت فدیه او آمد و مالک بن دخشم او را اسیر کرده بود مالک در این باره این اشعار را گفت:
سهیل را اسیر کردم و در همه امتها هیچ اسیرى را همچون او نمىدانم خندف(4) مىداند که هر گاه ستم روا شود، جوانمردترین جوانانش سهیل است.
با شمشیر خود چندان ضربت زدم که خمیده شد، و خود را در برابر این لب شکرى به زحمت واداشتم.
چون مکرز در مورد پرداخت فدیه سهیل با مسلمانان به توافق رسید و قرار شد که چهار هزار درم بپردازد، گفتند: مال را بیاور، گفت: بسیار خوب، حالا مردى را به جاى مردى نگهدارید و او را رها سازید. عبد الله بن جعفر و محمد بن صالح و ابن ابى الزناد هم تصدیق کردند و گفتند: مردى در برابر مردى! سهیل را آزاد کردند و مکرز را به جاى او حبس کردند و سهیل از مکه مال را فرستاد. عبد بن زمعة بن قیس بن نصر بن مالک، که او را عمیر بن عوف، غلام سهیل بن عمرو، اسیر کرد، عبد العزّى بن منشوء بن وقدان، که نعمان بن مالک او را اسیر کرد و پیامبر (ص) نام او را عبد الرحمن گذاشتند- جمعا سه نفر.
از بنى فهر: طفیل بن ابى قنیع و ابن جحدم.
محمد بن عمرو برایم مىگفت: اسیرانى را که در بدر شمردند چهل و نه نفر بودند.
عمر بن عثمان برایم نقل کرد که: کشتهشدگان بدر هفتاد و اسیران هم هفتاد نفر بودند.
از ابن عباس هم همینطور روایت کردهاند. از زهرى برایم نقل کردند که کشتهشدگان بیش از هفتاد و اسیران هم بیش از هفتاد بودند. از عبد الله بن ابى صعصعه برایم روایت کردند که گفت: روز بدر هفتاد و چهار نفر اسیر شدند.
1) صفراء: چنانکه ابن سعد مىگوید، فاصله آن تا مدینه سه شبانه روز است (طبقات، ج 2، ص 11).
2) نام آبى است در شش میلى مدینه (معجم ما استعجم، بکرى، ص 259).
3) منظور این است که، هیچگاه پشت به جنگ نمىکنیم که از پشت سر زخمى شویم و خون به پاشنههاى پایمان بریزد، بلکه همیشه رویاروییم و خون بر روى پاهایمان مىچکد.- م.
4) نام مادر بزرگ قبیله است.