عبد الله بن حارث از پدر خود برایم روایت کرد که: عصماء دختر مروان از قبیله بنى امیة بن زید، که همسر یزید بن زید بن حصن خطمى بود، پیامبر (ص) را آزار مىداد و از اسلام ایراد مىگرفت و مردم را علیه پیامبر (ص) تحریض مىکرد، وى این اشعار را گفت:
به نشیمنگاه بنى مالک و نبیت و عوف و به نشیمنگاه بنى خزرج شما از افراد ناشناختهاى پیروى کردید که نه از قبیله مرادند و نه مذحج پس از کشته شدن سران قوم هنوز هم به او امید دارید، همچنانکه از گوشت سوخته آبى امید داشته باشند.
عمیر بن عدى بن خرشة بن امید خطمى چون این گفتار او را شنید و شوراندن او را علیه اسلام بدید، گفت: پروردگارا، نذر مىکنم که اگر محمد (ص) را به مدینه برگردانى، من عصماء را به قتل برسانم- رسول خدا (ص) در آن هنگام در بدر بود- چون پیامبر (ص) از بدر مراجعت فرمود، عمیر بن عدى در دل شب به خانه عصماء رفت، بعضى از بچههاى او اطرافش خواب بودند و یکى از آنها شیر خوار و روى سینه او بود، عمیر با دست خود او را لمس کرد و کودکى را که شیر مىداد از او کنار زد و شمشیرش را بر سینه عصماء نهاد و چنان فشار داد که از پشت او بیرون آمد. آنگاه نماز صبح را با پیامبر (ص) گزارد. چون پیامبر (ص) از مسجد بیرون آمد، به عمیر نظر فرمود و پرسید: آیا دختر مروان را کشتى؟ گفت: آرى پدر و مادرم فدایت گردند.
عمیر ترسید که نکند با قتل او مرتکب نافرمانى شده باشد، این بود که پرسید: آیا گناهى بر من است؟ پیامبر (ص) فرمود: نه، به خاطر او حتى دو بزهم شاخ به شاخ نخواهند گذاشت (ارزش این حرفها را ندارد). این مثل براى اولین بار از پیامبر شنیده شد(2)
عمیر مىگوید: پیامبر (ص) به اطرافیان خود نگریست و فرمود: هر گاه دوست داشتید به مردى نگاه کنید که خدا و رسول را از غیب یارى داده است، به عمیر بن عدى بنگرید.
عمر بن خطاب هم گفت: به این کور بنگرید که چگونه در اطاعت خدا سختگیر است.
پیامبر (ص) فرمود: نگو کور، او بصیر و بیناست. چون عمیر از پیش رسول خدا (ص) برگشت، متوجه شد که پسران عصماء به اتفاق گروهى مشغول به خاک سپردن اویند، آنها چون متوجه عمیر شدند که از مدینه مىآید، پرسیدند: اى عمیر، آیا تو او را کشتهاى؟ گفت آرى، همه به من مکر کنید و مهلتم ندهید، سوگند به آن کسى که جان من در دست اوست، اگر همه شما هم آنچه را که او مىگفت بگویید، با این شمشیر همه شما را مىزنم تا کشته شوم یا همه را بکشم. در این هنگام اسلام میان بنى خطمه آشکار شده بود و مردانى بودند که اسلام خود را از ترس قوم خود پوشیده مىداشتند. حسان بن ثابت، عمیر بن عدى را به اشعار زیر مدح گفته است که آنها را عبد الله بن حارث براى ما انشاء کرده است.
بنى وایل و بنى واقف و خطمه پست تر از بنى خزرجاند، به یاد آرید هنگامى را که خواهرتان بشدت فریاد وا ویل مىکشید.
و مرگها فرا مىرسد، جوانمردى والا نژاد که در ورود و خروج گرامى است، جنبید و پیش از سپیدهدم خون گرم او را فرو ریخت و بر او باکى نیست.
خداوند تو را شادمانه از شربت سرد بهشت سیراب گرداناد در نعمتى فرا گیرنده.
عبد الله بن حارث از پدر خود برایم روایت کرد که قتل عصماء در پنج شب باقى مانده از رمضان، پس از بازگشت پیامبر (ص) از بدر و در نوزدهمین ماه هجرت صورت گرفت.
1) این مطلب در تاریخ طبرى و سیره ابو الفداء نیامده است، به طور مختصرتر در نهایة الارب نویرى، چاپ دار الکتب، ج 17، ص 65، و هم در ناسخ التواریخ، جلد حضرت رسول، چاپ اول، ص 132 بدون ذکر اشعار آمده است و در سیره ابن هشام، جلد چهارم، ص 285، ذکر شده است.- م.
2) براى اطلاع بیشتر از این ضرب المثل به مجمع الامثال میدانى، ج 2، ص 148 مراجعه فرمایید.- م.