سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ(1)- بر پاکى خداى تعالى دلیل دارد هر چه در آسمانها و هر چه در زمین است، وى عزیز و حکیم است- «هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ دِیارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ(2)- وى است، آن خداى که بیرون آورد کافران اهل کتاب را از خانههاشان به نخستین آواره کردن، گمان نمىکردید که بیرون روند و ایشان گمان کردند که حصارهایشان باز دارد از ایشان عذاب خداى را، پس آمد ایشان را عذاب خدا از جایى که گمان نمىکردند و ترس در دلهاشان افکند تا خانههاى خویش به دستهاى خود و دستهاى مؤمنان ویران مىکردند، عبرت گیرید اى خداوندان بیناییها- از ابو هریره روایت است که منظور از کافران اهل کتاب، بنى نضیر هستند که پیامبر (ص) آنها را از مدینه به شام تبعید فرمود و این نخستین آوارگى به سوى شام بود و به واسطه عزت و شوکت ایشان، شما مسلمانان، تصور نمىکردید که آنها بروند. و گوید:
چون پیامبر (ص) ایشان را محاصره کرد، سخت ترسیدند و به هلاک خود یقین کردند و منظور از اولى الابصار خردمندان است. وَ لَوْ لا أَنْ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابُ النَّارِ. ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ یُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ(3)- اگر نه این بود که حکم کرده بود خداى عزّ و جل بر ایشان آواره کردن را، عذاب کردى ایشان را در دنیا و مر ایشان راست در آن جهان عذاب آتش سوزان. این بدان است که ایشان را با خدا و رسول خدا مخالفت و ستیزهگرى است و هر که با خداى ستیزهگرى کند خداى سخت عقوبت است- ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَةٍ أَوْ تَرَکْتُمُوها قائِمَةً عَلى أُصُولِها فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِیُخْزِیَ الْفاسِقِینَ(4)- آنچه بریدید از خرما بنان گرانمایه یا همچنان پا بر جاى گذاشتید، به دستور خداست تا خداى خوار گرداند فاسقان را- گویند: پیامبر (ص) ابو لیلى مازنى و عبد الله بن سلام
را مامور بریدن نخلها فرموده بود. ابو لیلى نخلهاى عجوه را مىبرید حال آنکه، ابن سلام درختان پست تر را قطع مىکرد. بنو نضیر به آنها گفتند: شما مسلمانید و ریشه کن کردن درخت خرما براى شما جایز نیست. اصحاب پیامبر (ص) در این مورد اختلاف پیدا کردند، برخى گفتند باید قطع کرد و برخى گفتند نباید قطع کرد پس، آیه فوق در این مورد نازل شد.
ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ. لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرِینَ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً وَ یَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ. وَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِیمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ لا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. وَ الَّذِینَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ …(5) آنچه غنیمت داد خداى رسول خویش را از اهل دیهها، پس براى خدا و رسول خداست و خویشان رسول و یتیمان و فقیران و درراهماندگان تا نباشد نوبت میان توانگرانتان، آنچه دادتان رسول، بگیرید و آنچه از آن نهى کردتان، از آن باز ایستید و بترسید از خدا که خداى سخت عقوبت است. براى درویشان مهاجران، که از خانهها و اموال خود بیرون رانده شدند، و ایشان مىجویند از خداوند فضل و رضوان و یارى مىکنند خداى و رسول را، ایشان خود راستگویاناند. و آنان که جاى گرفتند آن دار و ایمان را پیش از مهاجران و دوست مىدارند مر آنها را که هجرت کردند سوى ایشان و نمىیابند در سینههاشان خواهشى نسبت به آنچه که به مهاجران داده شده است و اختیار مىکنند مهاجران را بر خودشان اگر چه ایشان را حاجتمندى بود به آن و آنکه نگه داشته شود از بخل و زفتى پس ایشان خود رستگاراناند. و آنان که آمدند بعد از ایشان …- گوید: بنابر این سهم پیامبر (ص) از خمس غنایم، فقط یک پنجم است و گوید پیامبر (ص) به بنى هاشم از خمس عنایت مىفرمود و دخترانشان را به شوهر مىداد. عمر هم به بنى هاشم همین پیشنهاد را کرد، که هزینه عروسى آنها و وام وامداران را بپردازد و بینوایان ایشان را کمک کند، ولى آنها نپذیرفتند و گفتند: تمام خمس را باید بپردازد و عمر هم نپذیرفت. مصعب بن ثابت هم در همین مورد از یزید بن رومان برایم روایت کرد که ابو بکر و عمر و على مصرف خمس را براى یتیمان و فقیران
و درراهماندگان بنى هاشم، قرار داده بودند. و منظور از اینکه دایره نوبت میان توانگران نباشد، این است که سنت نشود و به توانگران پرداخت نشود. و هم منظور این است که امر و نهى پیامبر (ص)، به منزله امر و نهى الهى و همچون وحى است. گوید:
منظور از مهاجران، کسانى از قریش هستند که پیش از جنگ بدر به مدینه هجرت کردهاند و منظور از کسانى که در خانه ایمان سکونت داشتهاند، انصار بودهاند که اوس و خزرج هستند و مراد این است که آنها حسد و رشکى نسبت به آنچه که به مهاجران داده شده بود، نداشتند. أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ نافَقُوا یَقُولُونَ لِإِخْوانِهِمُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَکُمْ وَ لا نُطِیعُ فِیکُمْ أَحَداً أَبَداً وَ إِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّکُمْ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ. لَئِنْ أُخْرِجُوا لا یَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَ لَئِنْ قُوتِلُوا لا یَنْصُرُونَهُمْ وَ لَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَیُوَلُّنَّ الْأَدْبارَ ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ. لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِی صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ(6)- آیا نمىبینى کسانى را که نفاق ورزیدند که مىگویند به برادران اهل کتاب خود که کافر شدند، اگر شما بیرون رانده شوید ما هم همراه شما بیرون مىآییم و اطاعت نمىکنیم در خلاف شما از هیچ کس و اگر با شما جنگ کنند حتما شما را یارى مىدهیم و خدا گواهى مىدهد که ایشان دروغگویانند. اگر بیرون کرده شوند ایشان با آنها بیرون نمىروند و اگر جنگ کرده شوند یارى نخواهند کرد ایشان را و اگر به نصرت ایشان ایستند به هزیمت برگردند و نصرت داده نمىشوند. شما مؤمنان در دل منافقان با هیبت ترید از خداوند، این بدان جهت است که ایشان گروهى هستند که نمىفهمند- گوید: این آیات درباره ابن ابىّ و یاران او نازل شده است که هنگامى که بنى نضیر را بیرون کردند، حتى یک نفر هم از منافقان آنها را همراهى نکرد. لا یُقاتِلُونَکُمْ جَمِیعاً إِلَّا فِی قُرىً مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَراءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَیْنَهُمْ شَدِیدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ. کَمَثَلِ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَرِیباً ذاقُوا وَبالَ أَمْرِهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ(7)- حرب نکنند با شما همگى، مگر در قریههاى استوار یا از پشت دیوارها، مردانگى ایشان «در حدّ گفتار نه کردار» سخت است، آنها را جمع تصور مىکنى و حال آنکه دلهایشان پراکنده است و این بدان جهت است که ایشان قومى بىخردند.- مثل اینها همچون آنهایى است که پیش از ایشان و بال کارشان را زود چشیدند و براى آنهاست عذابى دردناک، چون مثل شیطان، هنگامى که به انسان گفت کافر شو و چون کافر شد، گفت من از تو بیزارم، من
مىترسم از خدا که پروردگار جهانیان است- گوید: منظور این است که منافقان و بنى نضیر یک دل و هماهنگ نیستند، با آنکه دین بنى نضیر و منافقان با یک دیگر متفاوت است، اما در دشمنى نسبت به اسلام موضع مشترکى دارند. و گوید: منظور از پیشینیان یهود، بنى قینقاع هستند که رسول خدا آنها را تبعید فرموده بود و مثلى هم که از شیطان آورده است، منطبق با وضع ابن ابى و اصحاب اوست که بنى نضیر را تشویق و تحریض به مقاومت کردند و آنها را فریب دادند و به طمع انداختند. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ. وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ(8)- اى مؤمنان بترسید از خداى تعالى و بنگرد هر کسى که چه فرستاده است از بهر فردا و از خداى بترسید که خداى داناست به آنچه مىکنید. و نباشید چون آنان که فراموش کردند خدا را پس فراموش گردانید خودهاشان را، ایشان فاسقاناند- گوید: منظور از فردا روز قیامت است و مراد از آیه بعدى این است که خداى آنها را گمراه ساخت و آنها براى خود عمل خیرى انجام ندادند.
1) آیه 1، سوره 59، حشر.
2) همان سوره، آیه 2.
3) همان سوره، آیات 3 و 4.
4) همان سوره، آیه 5.
5) همان سوره، آیات 6، 7، 8 و 9.
6) همان سوره، آیات 11، 12، و 13.
7) همان سوره، آیات 14 و 15.
8) همان سوره، آیات 18 و 19.