جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

‏غزوه دومة الجندل‏

زمان مطالعه: 2 دقیقه

این جنگ در ماه ربیع الاول، که چهل و نهمین ماه هجرت بود، صورت گرفت.

پیامبر (ص) پنج شب از ربیع الاول باقى مانده از مدینه حرکت فرمود و ده شب از ربیع الآخر باقى مانده بود که مراجعت فرمود.

ابن ابى سبره و عبد الرحمن بن عبد العزیز و کسان دیگرى غیر از آن دو موضوع این جنگ را برایم چنین نقل کردند.

گویند: پیامبر (ص) قصد فرمود که سپاهى به سرزمینهاى نزدیک شام ببرد، به آن حضرت گفته شد که اگر به مرزهاى شام نزدیک شوید مایه ترس قیصر خواهد شد. و هم گفته‏اند که گروهى در دومة الجندل جمع شده بودند که براى بازرگانان اسباب زحمت ایجاد مى‏کنند، در دومة الجندل بازار تجارى بزرگى بود که گروه زیادى از اعراب در

آنجا گرد آمده و آهنگ نزدیک شدن به مدینه را داشتند. پس، پیامبر (ص) مسلمانان را فرا خواند و با هزار نفر بیرون آمد، شبها راه مى‏پیمودند و روزها خود را از نظرها پوشیده مى‏داشتند، راهنمایى هم از قبیله عذره به نام مذکور، که بسیار وارد و ماهر بود، همراهشان بود. پیامبر (ص) شتابان حرکت مى‏کرد و از راه معمولى هم نمى‏رفت. چون نزدیک دومة الجندل رسیدند به طورى که فاصله‏شان با آن به اندازه یک روز راهپیمایى سریع بود، راهنما گفت: گله‏ها و حیوانات اهلى آنها در اینجا مشغول چرا هستند، اینجا اقامت کنید تا من خبرى کسب بکنم. پیامبر (ص) موافقت کرد و مرد راهنما به عنوان پیشاهنگ بیرون آمد و آثار و نشانه‏ها و مواضع ایشان را شناسایى کرد و به حضور پیامبر (ص) برگشت و خبر آورد. پس، پیامبر (ص) بر گله‏هاى آنها حمله کردند، بعضى از چوپانها کشته شدند و برخى گریختند. چون این خبر به مردم دومة الجندل رسید، پراکنده شده و فرار کردند. پیامبر (ص) به اردوگاه آنها فرود آمدند ولى کسى را ندیدند، چند روزى آنجا ماندند و گروههایى را به جستجوى اطراف فرستادند. آنها پس از یک شبانروز، بدون آنکه با کسى برخورد کنند، باز گشتند، فقط تعدادى شتر به غنیمت گرفته و آورده بودند. فقط محمد بن مسلمه مردى از ایشان را اسیر کرده بود که او را پیش پیامبر (ص) آورد و از او در مورد سپاه سؤال شد گفت دیشب همینکه شنیدند که شما گله‏هاى آنها را گرفته‏اید همه گریختند.

پیامبر (ص) اسلام را بر او عرضه داشت و او پس از چند روز مسلمان شد و پیامبر (ص) به مدینه مراجعت فرمود. در این سفر پیامبر (ص) سباع بن عرفطه را عامل مدینه قرار داده بودند!