جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

‏تقسیم و فروش غنایم‏

زمان مطالعه: 4 دقیقه

گویند: چون غنایم را جمع کردند، پیامبر (ص) دستور فرمودند کالاها را به هر کس که مى‏خواهد، بفروشند. همچنین اسرا را فروختند و نخلهاى خرما را تقسیم کردند.

براى بنى عبد الاشهل، ظفر، حارثه و بنى معاویه که همگى از نسل نبیت(1) بودند یک سهم منظور شد. براى بنى عمرو بن عوف و دیگر افراد قبیله اوس نیز یک سهم منظور شد. براى بنى نجّار، مازن، مالک، ذبیان و عدىّ سهمى منظور گردید. و براى سلمه، زریق و بلحارث بن خزرج هم سهمى منظور شد. مجموع اسبها هم سى و شش اسب بود. اولین بارى که براى هر اسب دو سهم منظور شد. مجموع اسبها هم سى و شش اسب بود. اولین بارى که براى هر اسب دو سهم منظور داشتند، در جنگ مریسیع بود، و سپس در جنگ بنى قریظه هم همان طور عمل شد. براى هر اسب دو سهم، و براى صاحب آن یک سهم، و براى هر پیاده یک سهم منظور گردید. پیامبر (ص) سهم خلّاد بن سوید را که پاى دیوار حصار کشته شده بود، و سهم ابى سنان بن محصن را که در جنگ شرکت کرده و مرده بود، نیز منظور فرمودند. مسلمانان جمعا

سه هزار نفر بودند، و اسبها سى و شش عدد بود، مجموعه سهامى که غنایم بر مبناى آن تقسیم شد، سه هزار و هفتاد و دو سهم بود، که براى هر اسب دو سهم، و براى صاحبش یک سهم محاسبه شده بود.

ابراهیم بن جعفر، از پدرش برایم نقل کرد: در جنگ بنى قریظه مجموع اسب مسلمانان سى و شش اسب بود، و پیامبر (ص) سه اسب یدک داشتند، و براى خود، فقط یک سهم منظور فرمود، و مجموعه سهام سه هزار و هفتاد و دو سهم بود. اموال را نخست به پنج بخش مساوى تقسیم کردند، و سهمى را به نام خداوند متعال کنار گذاشتند. همچنین نسبت به اثاثیه و چهار پایان و اسیران به همین طریق رفتار شد. چهار بخش دیگر میان مردم تقسیم شد. پیامبر (ص) در آن روز سهم آن دو مردى را هم، که یکى کشته شده، و دیگرى مرده بود، منظور فرمود.

همچنین پیامبر (ص) به زنانى که در جنگ بنى قریظه حضور یافته و شرکت کرده بودند، چیزى عطا کردند، در حالى که براى آنها سهمى تعیین نشده بوده، و آنها صفیّه دختر عبد المطلب، و ام عماره و ام سلیط، و ام العلاء و سمیراء دختر قیس، و مادر سعد بن معاذ بودند.

محمد بن عبد الله بن مالک ساعدى، از قول پدر بزرگ خود برایم نقل کرد که گفته است:

من هنگامى که زنان اسیر بنى قریظه را مى‏فروختند، به حضور پیامبر (ص) رسیدم، ابو الشّحم یهودى آمد و دو زن یهودى را که هر یک سه پسر بچه و دخترانى داشتند، به یکصد و پنجاه دینار خرید. او به آنها مى‏گفت: مگر شما بر دین یهود نیستید؟ و آنها در حالى که مى‏گریستند، مى‏گفتند: ما از دین قوم خود (یهود) دست بردار نیستیم تا بر آن آیین بمیریم.

ابن ابى سبره، از یعقوب بن زید بن طلحه، از قول پدر او نقل مى‏کرد که گفت: پیامبر (ص)، گروهى را براى فروش به نجد فرستادند، و گروهى را همراه سعد بن عباده به شام فرستادند، تا آنها را بفروشد، و با پول آن اسلحه و اسب بخرد. و گفته شده است که پیامبر (ص) همه را به عثمان بن عفان، و عبد الرحمن بن عوف فروختند، و آن دو آنها را بین خود قسمت کردند.

عثمان مال فراوانى پرداخت، و هر اسیرى را که براى او مى‏آوردند بیشتر از میزان تعیین شده، بهاى او را پرداخت مى‏کرد. پیرزنان ثروتى هم داشتند، ولى جوانها چیزى نداشتند، به این جهت بود که عثمان سود سرشارى برد. عبد الرحمن در مورد تقسیم اسیران قرعه کشى کرده بود و پیرزنان در سهم عثمان قرار گرفتند. و گفته شده است: اسیران را به دو قسمت تقسیم کردند، پیران را یک طرف و جوانان را طرف دیگر قرار دادند. عبد الرحمن، عثمان را مختار کرد که هر قسمت را که مى‏خواهد انتخاب کند، و او پیرزنان را برگزید.

عبد الحمید بن جعفر، از پدرش نقل کرد: مجموعه اسیران از زن و بچه هزار نفر بودند.

پیامبر (ص) پیش از فروش غنایم خمس آنها را جدا فرمود، و اسیران را هم به پنج قسمت تقسیم فرموده و خمس آنها را هم در اختیار خود گرفتند. گروهى را آزاد کردند و بعضى را هم به افراد بخشیدند، و بعضى از آنها را هم به خدمت برگماشتند. در مورد اثاثیه و درختان خرما هم همچنین رفتار شد، و پنج یک آنها کنار گذاشته شد. پیامبر (ص) در این مورد قرعه کشى مى‏فرمود، و بر قرعه‏اى مى‏نوشتند (براى خدا) و این قرعه به هر چه اصابت مى‏کرد همان را مى‏گرفتند و اجازه انتخاب آن را از طرف کسى نمى‏دادند. خمس را در اختیار ابن جزء زبیدى گذاشتند، و همو عهده‏دار تقسیم غنایم میان مسلمانان بود.

عبد الله بن نافع، از قول پدرش، و او از ابن عمر نقل مى‏کند: پیامبر (ص) در مورد خمس قرعه کشى مى‏فرمود، و اجازه انتخاب آزاد نمى‏دادند.

عبد الحمید بن جعفر، از قول پدرش برایم نقل کرد: پیامبر (ص) از جدا کردن فرزندان بنى قریظه از مادران، در تقسیم و فروش منع فرمودند.

ابن ابى سبره، از اسحاق بن عبد الله، نقل کرد که پیامبر (ص) در آن روز دستور فرمودند:

نباید بین مادر و فرزند، پیش از بلوغ فرزند جدایى افکند. پرسیدند: اى رسول خدا، منظور از بلوغ چیست؟ فرمودند: دختران قاعده شوند و پسران محتلم گردند.

همو، از قول یعقوب بن زید، و او از پدرش نقل کرد: دو خواهر را در صورتى که به حد بلوغ رسیده بودند، از یک دیگر جدا مى‏کردند، و جدا مى‏فروختند، همچنین میان مادر و دخترش در صورتى که دختر بالغ بود، و در صورتى که مادرى داراى فرزندان صغیر بود، او را همراه فرزندانش به مشرکان عرب، یهودیان مدینه، تیماء و خیبر مى‏فروختند، و خریداران بچه‏ها را همراه مادر با خود مى‏بردند. ولى اگر کودک نابالغى بدون مادر بود، او را به مشرکان و یهودیان نمى‏فروختند و فقط به مسلمانان مى‏فروختند.

عتبة بن جبیره، از جعفر بن محمود، برایم نقل کرد: محمد بن مسلمه گفت: در آن روز سه اسیر خریدم، یک زن و دو پسرش به چهل و پنج دینار، و این معادل مجموع حق من و اسبم از غنایم بود. دیگران هم، چنان سهمى داشتند، و براى هر سوارکار سه سهم در نظر گرفته شده بود، یک سهم براى خودش و دو سهم براى اسبش.

مغیرة بن عبد الرحمن حزامى- که معروف به قصىّ بود- از جعفر بن خارجه، برایم نقل کرد که زبیر مى‏گفت: من در جنگ بنى قریظه سواره بودم، یک سهم براى خودم و یک سهم هم براى اسبم منظور شد.

عبد الملک بن یحیى، از قول عیسى بن معمر برایم نقل کرد: زبیر بن عوّام در آن جنگ دو اسب داشت، و پیامبر (ص) برایش پنج سهم منظور فرمودند.


1) نبیت، عمرو بن مالک بن اوس است (جمهره انساب العرب، ص 332).