ابن ابى سبره با اسناد خود برایم روایت کرد: پیامبر (ص) عکاّشة بن محصن را همراه چهل مرد که از جمله ایشان ثابت بن اقرم، و شجاع بن وهب، و یزید بن رقیش بودند، به این سریّه ارسال فرمود.
عکّاشة شتابان از مدینه بیرون رفت و با سرعت حرکت مىکرد. دشمن از این خبر مطلع شده و از کنار آبهاى خود گریختند و به ارتفاعات منطقه خود پناهنده شدند. عکّاشه به کنار چاه آب ایشان رسید و متوجه شد که محل خود را ترک کردهاند. لذا پیشاهنگانى اعزام داشت که خبرى یا نشانى تازه از ایشان به دست آورند. شجاع بن وهب بازگشت و به عکّاشه خبر داد که در همان نزدیکى ردّ پاى شتران را دیده است. مسلمانان حرکت کردند و توانستند یکى از دیدهبانان دشمن را که شب تا صبح بیدار بوده و آنگاه خفته بود، در خواب دستگیر کنند. از او خواستند که بگوید دشمن کجا گریخته است؟ گفت: به نقاط مرتفع سرزمینهاى خود رفتهاند.
پرسیدند: شتران آنها کجایند؟ گفت: همراه خودشان بردهاند. یک نفر از مسلمانان با تازیانهاى که در دست داشت او را زد. او گفت: اگر به من امان دهید که خونم محفوظ بماند شما را به شترهاى پسر عموهاى ایشان که از آمدن شما بىخبرند راهنمایى مىکنم. گفتند: چنین خواهد بود. و با او به راه افتادند. چون مقدار زیادى رفتند، مسلمانان ترسیدند که مبادا حیلهاى در کار باشد. این بود که او را آوردند و گفتند: به خدا سوگند اگر راست نگویى گردنت را مىزنیم.
گفت: از همین تپه که بالا بروید بر آنها مشرف خواهید شد.
گوید: چون از تپه بالا رفتند شتران را دیدند، و اعراب از هر سو گریختند. عکّاشه همراهان خود را از تعقیب آنها منع کرد، و دویست شتر گرفتند و به سوى مدینه آوردند و آن دیدهبان را رها کردند. مسلمانان هر دویست شتر را به حضور رسول خدا (ص) آوردند.
هیچ کس از مسلمانان در این سریّه کشته نشد و مسئلهاى پیش نیامد.
1) غمر، نام آبى است از بنى اسد که از فید تا آنجا دو شبانه روز راه است. (طبقات ابن سعد، ج 2، ص 61).