واقدى گوید: عبد الله بن جعفر از عبد الله بن حسین بن حسین بن على بن ابى طالب(1) (ع) برایم نقل کرد که گفته است: زید بن حارثه براى تجارت، آهنگ شام کرد و مقدارى زر و نقره از اصحاب رسول خدا (ص) با او بود. او دو پوست بز را دباغى کرد، و زر و سیم خود را در آنها نهاد و با گروهى از مردم به راه افتاد. چون نزدیک وادى القرى رسید، گروهى از بنى بدر که از قبیله فزاره هستند به او برخوردند، و او و یارانش را به سختى مضروب کردند به حدّى که پنداشتند که آنها را کشتهاند، و تمام کالاهاى آنها را بردند.
زید از مرگ نجات پیدا کرد و در مدینه به حضور پیامبر (ص) رسید، و حضرت او را فرمانده سریّهاى کرده و به آنها فرمود: روزها را کمین کنید و شبها حرکت. راهنمایى هم همراه ایشان بود.
بنى بدر سخت ترسیدند، و روزهاى دیدهبانى را بر روى کوهى که مشرف بر ایشان بود، مىگماشتند و او راهى را که احتمال داشت مسلمانان از آن بیایند، زیر نظر داشت. معمولا او پس از اینکه مسیر یک روز راه را دیدهبانى و بررسى مىکرد مىگفت: به کار خود سرگرم باشید! امروز خبرى نیست تا شب چه شود.
چون زید بن حارثه و یارانش به مسافت یک روز مانده به بنى بدر رسیدند، راهنماى ایشان راه را اشتباه کرد و راه دیگرى را پیش گرفت، و چون شب فرا رسید، متوجه اشتباه خود شدند و همان شبانه راه را جستند و اول صبح کنار بنى بدر رسیدند. زید بن حارثه اصحاب خود را از تعقیب فراریان منع کرد و دستور داد که پراکنده نشوند، و گفت: وقتى من تکبیر گفتم، شما هم تکبیر بگویید. پس از اینکه دشمن را محاصره کردند، زید تکبیر گفت و یارانش هم تکبیر
گفتند.
سلمة بن اکوع براى جنگ بیرون شد و مردى از ایشان را به دست آورد و او را کشت. زید و یارانش، جاریه دختر مالک بن حذیفه و مادر او را که معروف به امّ قرفه بود در یکى از خانهها به اسارت گرفتند. نام امّ قرفه فاطمه دختر ربیعة بن زید است.
مسلمانان غنایم دیگرى هم گرفتند و راهى مدینه شدند، جاریه را سلمة بن اکوع با خود مىآورد، سلمه در مورد جاریه و زیبایى او رسول خدا (ص) صحبت کرد. مدتى که گذشت پیامبر (ص) از سلمه پرسیدند: جاریه را که اسیر گرفته بودى چه کردى؟ گفت: امیدوارم که او را با یکى از زنان ما که در بنى فزاره اسیر است مبادله کنم. پیامبر (ص) دو یا سه مرتبه دیگر هم این مطلب را تکرار فرمودند، و پرسیدند که: جاریه را چه کردى؟ سلمه فهمید که پیامبر تمایل به او دارند و او را به رسول خدا (ص) بخشید. پیامبر (ص) او را به حزن بن ابى وهب بخشیدند، و جاریه براى او دخترى زاییده حزن از جاریه فرزند دیگرى نداشت.
محمد، از قول زهرى، از عروه و او از عایشه نقل مىکرد که گفته است: چون زید بن حارثه از این سفر برگشت رسول خدا (ص) در خانه من بودند. زید آمد و در زد و پیامبر (ص) در حالى که از کمر به بالا برهنه بودند و جامه خود را به زمین مىکشیدند- و من هرگز پیامبر را چنین ندیده بودم- او را استقبال فرمود و در آغوش گرفت و بوسیدش، و از او سؤال کرد و او خبر پیروزى خود را داد.
امّ قرفه را قیس بن محسّر به صورت بدى کشت، با اینکه پیرزنى سالخورده بود پاهایش را به دو شتر سرکش بستند، و از هم دریده شد. عبد الله بن مسعدة و قیس بن نعمان بن مسعدة بن حکمة بن مالک بن بدر هم کشته شدند.
1) ظاهرا باید عبد الله بن حسن بن حسن صحیح باشد.- م.