جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

‏سریّه شجاع بن وهب به سىّ از سرزمین بنى عامر از ناحیه رکبه در ربیع الاول سال هشتم، و سریّه‏اى به خثعم در تباله(1)

زمان مطالعه: 3 دقیقه

واقدى گوید: ابن ابى سبره، از اسحاق بن عبد الله بن ابى فروه، از عمر بن حکم نقل کرد که: پیامبر (ص) شجاع بن وهب را همراه بیست و چهار نفر به سوى جمعى از قبیله هوازن که در منطقه سىّ جمع شده بودند، گسیل فرمود تا بر آنها غارت ببرند. او به راه افتاد، شبها حرکت مى‏کرد و روزها مخفى مى‏شد و صبحگاهى به محل ایشان رسید و آنها خود براى غارت بیرون رفته بودند. شجاع بن وهب قبلا به همراهان خود سپرده بود که دشمن را خیلى تعقیب نکنند.

مسلمانان مقدار زیادى شتر و بز به دست آوردند و همه را پیش راندند و به مدینه آمدند و غنایم‏

را تقسیم کردند که سهم هر کس پانزده شتر شد، و هر شتر را معادل ده گوسپند شمردند، و مدت این سریّه پانزده شبانه روز بود.

ابن ابى سبره گوید: این موضوع را براى محمد بن عبد اللّه بن عمر بن عثمان نقل کردم و او گفت: چند زن را هم اسیر کرده و به مدینه آورده بودند و میان آنها دختر بسیار زیبایى هم بود.

پس از مدت کوتاهى، گروهى از آن قوم در حالى که مسلمان شده بودند، به مدینه آمدند و با پیامبر (ص) درباره پس دادن زنان اسیر صحبت کردند. آن حضرت در این باره با شجاع بن وهب و یارانش صحبت فرمود و ایشان آنها را تسلیم نمایندگان کردند.

ابن ابى سبره گوید: این خبر را به پیرمردى از انصار گفتم و او گفت: دخترک زیبا را شجاع بن وهب براى خود خریده و بهاى او را پرداخته بود، چون نمایندگان آمدند او را آزاد و مخیّر گذاشتند و او زندگى با شجاع را برگزید. آن زن همچنان پیش او بود تا اینکه شجاع در جنگ یمامه کشته شد و شجاع از او فرزندى نداشت. من به ابن ابى سبره گفتم: از هیچ کس دیگر نشنیده‏ام که درباره این سریّه مطلبى بگوید. گفت: مگر تمام معلومات را شنیده‏اى؟ گفتم:

به خدا قسم اینچنین است که مى‏گویى.

ابن ابى سبره گوید: اسحاق بن عبد الله براى من سریّه دیگرى را هم نقل کرد و گفت: پسر کعب بن مالک برایم نقل کرد که رسول خدا (ص) قطبة بن عامر بن حدیده را همراه بیست نفر به سوى طایفه‏اى از خثعم در منطقه تباله اعزام فرمود که بر آنها غارت ببرند، و دستور فرمود شبها حرکت و روزها کمین کنند و سریع بروند. آنها با ده شتر حرکت کردند و اسلحه خود را پنهان کرده بودند. راه فتق را پیش گرفتند تا به مسحب(2) رسیدند و در آنجا مردى را گرفتند که او خود را به گنگى زد و خاموش ماند، ولى همینکه نزدیک سرزمین دشمن رسید، شروع به فریاد کشیدن کرد. قطبه او را پیش آورد و گردنش را زد، آنگاه صبر کردند تا پاسى از شب گذشت و مردى را براى بررسى فرستادند. او متوجه شتران زیادى شد که همراه گوسپند و بز در محوطه‏اى قرار دارند، لذا پیش یاران خود برگشت و براى آنها خبر آورد. مسلمانان در کمال آرامش و استتار حرکت کردند، چون از نگهبانان مى‏ترسیدند. وقتى که به اردوگاه دشمن رسیدند، آنها خوابیده بودند، پس مسلمانان تکبیر گفتند و شروع به غارت کردند. مردان اردوگاه بیرون آمده و جنگ سختى کردند و از هر دو سو عده زیادى مجروح شدند. چون صبح شد گروه زیادى از خثعمى‏ها به یارى دوستان خود آمدند، ولى میان ایشان و اردوگاه سیل مهیبى‏

جارى شد به طورى که حتى یک نفر هم نتوانست از آن بگذرد. در نتیجه قطبه مردان اردوگاه را شکست داد و شتران و گوسپندان و زنان اسیر را به مدینه آورد. پس از آنکه خمس غنایم را بیرون کردند، سهم هر کس چهار شتر شد و هر شتر معادل ده گوسپند بود، این سریّه در ماه صفر سال نهم هجرت اتفاق افتاده است.


1) تباله، نام جایى است نزدیک طائف از قبیله بنى مازن. (معجم ما استعجم، ص 191).

2) فتق و مسحب یا «مسحاه» از روستاها طائف است. (معجم البلدان، ج 8، ص 51).