جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ولادت پیغمبر اسلام

زمان مطالعه: 3 دقیقه

مورخین نوشته اند: ولادت باسعادت حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله (6163) سال بعد از هبوط حضرت آدم واقع شد.

وفات آمنه که مادر آنحضرت باشد (6169) سال بعد از هبوط آدم علیه السلام اتفاق افتاد.

ساعت ولادت: موقع طلوع فجر- روز ولادت از ایام هفته: روز جمعه- روز ولادت از ایام ماه: هفدهم ماه

ربیع الاول- ماه ولادت: ماه ربیع الاول- سال ولادت: سال فیل. یعنی آن سالی که ابرهه با لشگر و فیلهای متعددی برای خراب کردن خانه ی کعبه آمد. مکان ولادت: خانه ی آنحضرت. بقولی شعب ابیطالب- اقوال دیگری نیز هست.

شبی که پیغمبر با عظمت اسلام متولد شد شیطان به جبرئیل گفت: چه امری واقع شده؟ جبرئیل فرمود: امشب حضرت محمد بن عبدالله که بهترین پیمبران است متولد شده.

شیطان پرسید: آیا مرا در امر آنحضرت بهره ای هست؟ فرمود: نه، پرسید: آیا من از امت آنحضرت بهره ای دارم؟ فرمود: آری، شیطان گفت: راضی شدم.

موقعی که حضرت محمد بن عبدالله ولادت یافت ابلیس بشیاطین گفت: این حضرت محمد است، با شمشیر برنده ای که بعد از این نمیتوان زندگی کرد بوجود آمده.

امت این حضرت همان امتی است که خدا مرا برای خاطر آن امت لعنت و رجیم (ناامید) نموده، امت این بزرگوارند که وحدانیت و یگانگی خدا را اظهار مینمایند. برای پروردگار خود شریک قرار نمیدهند. بزودی از طرف این پیغمبر و امت او عملی انجام میگیرد که چشم و قلب مرا گریان خواهد کرد، پس قرارگاه و پناه گاه ما کجا خواهد بود؟!.

شیاطین در جواب گفتند: چشم تو روشن باشد که خدای سبحان مردم را هفت گروه خلق کرده، شش گروه که از امت حضرت محمد صلی الله علیه و‌ آله سخت تر و از لحاظ جمعیت و فرزند بیشتر بودند از بین رفتند و ما از آنان عهد و پیمان گرفتیم، بناچار از گروه هفتم هم عهد و پیمان خواهیم گرفت.

ابلیس گفت: چگونه شما بر آنان قدرت پیدا میکنید در صورتیکه در میان آنان خصلتهای نیکوئی از قبیل: امر بمعروف و نهی از منکر وجود دارد؟!.

شیاطین گفتند: ما از راه علم نزد شخص عالم می آئیم (و او را گمراه میکنیم!).

شخص جاهل را از راه جهل.

اهل دنیا را از راه دنیا.

زاهد را از راه زهد.

زناکار را از راه زنا وسوسه مینمائیم.

ابلیس گفت: آنان بلطف خدای یگانه چنگ میزنند. شیاطین گفتند: اگر‌‌ آنان بلطف خدای یگانه چنگ میزنند ما هم گروه هوا و هوس را که گمراه و گمراه کننده اند ثابت نگاه میداریم، ابلیس خندید و گفت: چشم مرا روشن کردید!!.

وقتی که شش سال از ولادت حضرت محمد صلی الله علیه و آله گذشت آمنه مادر آنحضرت نزد عبدالمطلب آمد و گفت: دائیهای من که از بنی نجارند در مدینه سکونت دارند، چنانچه اجازه دهی من به آنسرزمین روم و از ایشان پرسش حالی کنم و حضرت محمد را هم با خود ببرم تا خویشان من او را ببینند؟

حضرت عبدالمطلب به آمنه اجازه داد، آمنه پیغمبر اکرم را برداشته به اتفاق ام ایمن که دایه ی آنحضرت بود بجانب مدینه روان شد، یکماه در دار النابغه که محل دفن عبدالله پدر بزرگوار رسول خدا است ساکن شد، از خویشان خود دیدن کرد و از آنجا بجانب مکه ی معظمه حرکت نمود.

موقعی که آمنه از مدینه مراجعت نمود در ابوا؟- که مکانی است بین مکه و مدینه- حال آن بی بی بهم خورد و در آنجا

از

دنبال رفت و جسد مبارک آن بی بی را در همانجا بخاک سپردند.

اینکه در این زمان میگویند: قبرآمنه در مکه است بجهت این است که جنازه ی آن بی بی را از ابوا؟ بمکه انتقال دادند.

همینکه آمنه از دنیا رفت ام ایمن حضرت محمد را برداشته در مکه آمد و آن بزرگوار را بحضرت عبدالمطلب سپرد. حضرت عبدالمطلب رسول خدا را گرفت و شخصاً کفیل آنحضرت شد. عبدالمطلب هرگز بدون پیغمبر سفره ی غذا نمیگسترانید و غذا نمیخورد.

پدر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و‌آله وقتی از دنیا رفت که از عمر پیغمبر هفت ماه بقولی دو ماه گذشته بود. بقولی قبل از ولادت رسول خدا ازدنیا رفت.

موقعی که آمنه مادر حضرت محمد وفات یافت از عمر شریف آن بزرگوار شش سال، بقولی چهار سال، بقولی دو سال و چهار ماه و بقولی دیگر چهار ماه گذشته بود.