جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

دوران شیرخوارگی پیغمبر اسلام

زمان مطالعه: 2 دقیقه

وقتی که چهار ماه از عمر شریف پیغمبر با عظمت اسلام گذشت آمنه مادر آنحضرت از دنیا رفت. آن بزرگوار بدون پدر و مادر ماند و از شدت مصیبت مادر مدت سه روز چیزی نمیخورد و دائماً گریه میکرد.

حضرت عبدالمطلب (برای اینموضوع) بی تابی و اضطرابی مینمود. لذا دختران خود را که عاتکه و صفیه بودند خواست و فرمود: این فرزند عزیز مرا ساکن نمائید، دایه ای برای او پیدا کنید! عاتکه به آنحضرت عسل میداد، جمیع زنان شیرده بنی هاشم را طلبید که شاید آنحضرت پستان یکی از ایشانرا قبول فرماید، ولی حضرت محمد پستان هیچکدام از آنان را نگرفت.

حلیمه سعدیه میگوید: در سال ولادت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله قحط و خشک سالی درشهرهای ما پیدا شد، من با عده ای از زنان بنی سعد بجانب مکه آمدیم که اطفالی را از اهل مکه برای شیر دادن ببریم.

موقعی که بمکه وارد شدیم هیچ یک از زنان شیرده حضرت محمد را نپذیرفتند، زیرا که آن بزرگوار یتیم بود و استفاده ی (زنان شیرده غالباً) از قبل پدر طفل بود، چون من شیرخواری نیافتم لذا رفتم و آن در یگانه را از حضرت عبدالمطلب پذیرفتم همینکه آن برگزیده ی خدا را در دامن خود جای دادم و آن بزرگوار نظر مرحمتی بمن فرمود دیدم که نوری از میان دیدگانش درخشندگی میکرد.

حلیمه پستان چپ خود را برای پیغمبر خدا بیرون آورد ولی رسول خدا به پستان چپ حلیمه توجهی نفرمود و متوجه پستان راست او گردید، چون پستان راست حلیمه از قدیم الایام خشک شده بود و هرگز طفلی شیر از آن نخورده بود لذا از عرضه کردن پستان راست خود به آنحضرت خودداری مینمود، مبادا که پیغمبر خدا بجهت نیافتن شیر در پستان راست به پستان چپ هم مایل نشود!.

حلیمه جد و جهد میکرد که پستان چپ خود را برسول خدا بدهد ولی آْنحضرت قبول نمیکرد و برای گرفتن پستان راست حلیمه اضطراب میفرمود.

آخر الامر حلیمه گفت: ای فرزند! بیا این پستان راست مرا بگیر تا بدانی که خشک و بی شیر است؟!.

همینکه پیغمبر اکرم پستان راست حلیمه را گرفت و بنای مکیدن را نهاد از برکت دهان مبارکش آنچنان شیر جاری شد که از کنج دهان آن بزرگوار فرو میریخت. حلیمه از این جریان تعجب کرد! گفت: ای فرزند چقدر امر تو عجیب است؟! بخداوند جهان قسم که من دوازده فرزند را از پستان چپ شیر داده ام و قطره ای شیر از پستان راست من نچشیده اند و اکنون از برکت تو شیر از آن فرومیریزد؟!.

حلیمه میگوید: بعداً از برکت آن برگزیده ی خدا معیشت و اموال ما رو به زیادی میرفت تا اینکه توانگر شدیم. هرگز آن حضرت جامه های خود را کثیف نمیکرد. هرگز نمیگذاشت که عورتش کشف شود، جوانی را با آنحضرت میدیدم که لباسهای او را بر عورتش می افکند و آنحضرت را محافظت مینمود.

موقعی که پیغمبر خدا سه ماهه شد می نشست، وقتیکه نه ماهه شد با کودکان راه میرفت، همینکه ده ماهه شد با برادران رضاعی خود برای چرانیدن گوسفندان میرفت، موقعیکه پانزده ماه از عمر مبارکش گذشت با جوانان تیراندازی میکرد، وقتی که مدت سی ماه از عمر شریفش گذشت با جوانان کشتی میگرفت.