جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ازدواج با خدیجه (1)

زمان مطالعه: 4 دقیقه

در سنه ی (6188) بعد از هبوط حضرت آدم که بیست و پنجسال از عمر شریف پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله گذشته بود آن بزرگوار با خدیجه کبری علیهاالسلام ازدواج کرد.

مؤلف گوید: شرح حال مابقی زنان پیغمبر اکرم بعداً خواهد آمد.

خدیجه بنت خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی بود که نسبش با قصی که جد چهارم پیغمبر خدا باشد متحد میشود.

اول زوجه ای را که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله تزویج کرد خدیجه ی کبرا بود. تا خدیجه ی کبرا در دنیا بود رسول خدا زوجه ی دیگری اختیار نفرمود، چنانکه تا صدیقه ی کبرا سلام الله علیها در دنیا بود حضرت علی علیه السلام زوجه ی دیگری اختیار نکرد.

حضرت خدیجه افضل زنان پیغمبر خدا بود. کلیه ی فرزندان رسول الله- غیر از جناب ابراهیم که از کنیزی بنام ماریه ی قبطیه بود- از خدیجه ی کبرا بودند.

ازدواج با خدیجه در دهم ماه ربیع الاول بود.

در آنموقع یعنی موقع ازدواج چهل سال از عمر خدیجه ی

کبرا گذشته بود.

شیعه و سنی روایت کرده اند: اول مردی که به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله ایمان آورد علی بن ابیطالب علیه السلام بود و اول زنی که به آن بزرگوار ایمان آورد خدیجه دختر خویلد بود.

در اخبار متواتره‌ی دیگر وارد شده که رسول خدا فرمود: بهترین زنان بهشت چهار نفرند: 1- خدیجه دختر خویلد 2- فاطمه دختر محمد 3- مریم دختر عمران 4- آسیه دختر مزاحم که زن فرعون بود.

از رسول خدا منقول است که فرمود: موقعی که جبرئیل مرا بمعراج برد و برگردانید گفتم: ای جبرئیل آیا تو را حاجتی است؟ گفت: حاجت من آنست که خدیجه را از جانب خدا و من سلام برسانی. وقتی که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله سلام خدا و جبرئیل را بخدیجه رسانید خدیجه گفت: خدا خود سلام است، از اوست سلام، بسوی او است سلام، بر جبرئیل هم سلام باد.

وقتی که خدیجه ی کبرا از دنیا رفت فاطمه ی زهراء علیهاالسلام بدور پدر بزرگوار خود میگردید و میگفت: ایپدر. مادر من کجا است؟

جبرئیل بر پیغمبر نازل شد و گفت: پروردگارت تو را سلام میرساند و میفرماید: فاطمه را سلام برسان و بگو: مادر تو در خانه ای است از نی که کعب (یعنی بند) آنها از طلا است و پی های آن از یاقوت سرخ است، خانه ی خدیجه مابین خانه ی آسیه و مریم دختر عمران است، و…

خدیجه ی کبرا قبل از اینکه به رسول خدا شوهر کند دو شوهر کرده بود. شوهر اول او: عتیق بن عائذ مخزومی بود، خدیجه از او فرزندی آورد که جاریه نام داشت.

شوهر دوم آن مخدره: ابوهالة بن منذر اسدی بود، خدیجه از او هند بن ابی هاله را آورد. ولی علامه ی مجلسی در باب (52) جلد دوم کتاب حیات القلوب از سید مرتضی و شیخ طوسی روایت کرده: موقعی که پیغمبر اکرم با خدیجه ی کبرا ازدواج کرد آن بی بی باکره بود و قبل از آن حضرت بعقد شوهر دیگری در نیامده بود.

موقعی که ابوهاله از دنیا رفت خدیجه از مال خود و شوهران خویش ثروت بزرگی بدست آورد و آنرا سرمایه ی تجارت کرد تا اینکه از توانگران و ثروتمندان شد.

ثروت خدیجه بحدی رسید که نقل شده: کاروان آن بانو (8000) شتر برای بازرگانی داشتند، روز بروز مال و اسم و رسم آن مخدره رو بفزونی و شهرت می نهاد، بر بام خانه ی او قبه ای از حریر سبز با طناب های ابریشمی و چند تمثال نصب شده بود.

وقتی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله خواست خدیجه دختر خویلد رضی الله را بعقد خود در آورد ابوطالب با آل خود و جمعی از قریش بنزد ورقة بن نوفل که عموی خدیجه بود رفتند.

ابوطالب شروع به سخن نمود و پس از سخنرانی خود فرمود: حضرت محمد را بخدیجه و خدیجه را بآن بزرگوار رغبتی است، ما آمده ایم که خدیجه را با رضا و خواهش خودش

از تو خواستگاری نمائیم، هر مهریه ای که بخواهید از مال خود میدهیم، آنچه که فعلا و آنچه که بعداً بخواهید میپردازیم، به پروردگار کعبه قسم که محمد را شأنی رفیع، منزلتی منیع، بهره ای شامل، دینی شایع و رئیسی کامل است، ابوطالب علیه السلام پس از ادای خطبه ساکت شد.

ورقه عموی خدیجه که از علمای عظیم الشأن بود بسخن آمد، ولی چون بیان او از جواب ابوطالب قاصر بود اضطرابی در سخن او ظاهر شد و نتوانست کاملا جواب بگوید.

همینکه حضرت خدیجه این حال را مشاهده کرد از کثرت شوقی که به پیغمبر خدا داشت پرده ی حیاء‌ را اندکی بگشود و بزبان فصیح گفت: ای عموی من! هر چند تو به سخن گفتن در این مقام از من اولی هستی ولی اختیار مرا بیش از خودم نداری. ای محمد! من نفس خودم را بتو تزویج کردم و مهریه ی من از مال خود من است، عموی خود را بفرما تا ناقه ای برای ولیمه ی زفاف بکشد و هر وقتی که خواستی نزد زن خود بیا.

بعد از آن جریان حضرت ابوطالب فرمود: ای گروه گواه باشید که خدیجه خود را به محمد صلی الله علیه و آله تزویج کرد و مهریه ی خود را ضامن شد.

یکی از قریش گفت: چقدر جای تعجب است که زنان مهریه را برای مردان ضامن شوند؟!.

حضرت ابوطالب در غضب شده برخاست، وقتی که ابوطالب در غضب شد جمیع قریش از آنحضرت میترسیدند و از آن بزرگوار حذر میکردند. ابوطالب گفت: اگر شوهران

دیگر مثل فرزند برادر من باشند زنان ایشان را بگرانترین قیمتها و بلندترین مهریه ها طلب خواهند کرد، اما اگر مثل تو باشند مهریه گران از ایشان خواهند گرفت. بعد از آن حضرت ابوطالب شتری نحر کرد و زفاف آن در صدف انبیاء‌ و صدف گوهر بهترین زنان منعقد گردید.