یعقوب بن اسحاق از حضرت علی موسی الرضا علیه السلام پرسش کرد: برای چه بود که خدا حضرت موسی را با عصا و آلت سحر مبعوث کرد؟
و حضرت عیسی را با آلت طب مبعوث نمود؟.
و پیغمبر عظیم الشأن اسلام را با کلام و خطبه بر جمیع مردم مبعوث کرد؟.
علی بن موسی الرضا فرمود: موقعی که خدای توانا حضرت موسی را مبعوث نمود سحر بر مردم آنزمان غلبه داشت لذا حضرت موسی از طرف خدا سحری آورد که مافوق سحر آنان بود تا سحر ایشان را باطل کند و حجت را بر آنان تمام نماید.
وقتی که حضرت عیسی مبعوث شد مردم دچار امراض بودند و احتیاج شدیدی بطب داشتند، لذا حضرت عیسی از طرف خدا طبی آورد که آنان را نظیر آن نبود، عیسی علیه السلام مردگان ایشانرا به اذن خدا زنده میکرد، کور مادرزاد و مرض پیسی را شفا میداد و بدین وسیله حجت را بر آنان تمام مینمود.
موقعی که پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله مبعوث شد سخنرانی و کلام در بین مردم غلبه داشت و هنری بشمار میرفت لذا پیغمبر اسلام از طرف خدا موعظه و احکامی آورد که مافوق قول آنان بود تا قول آنان را باطل کرد.
عظمت قرآن مجید را همین بس که در سوره ی اسراء آیه ی (90) میفرماید:
ای پیغمبر ما! بگو: اگر جن و انس جمع شوند که نظیر این قرآن را بیاورند نخواهند آورد ولو اینکه بعضی از آنان پشتیبان بعضی دیگر باشند.
در زمان صادق آل محمد صلی الله علیه وآله ابن ابی العوجاء با سه نفر دیگر از کفار که در نهایت فصاحت و بلاغت سخنرانی میکردند اتفاق نمودند تا در مقابل قرآن کتابی بیاورند
و هر یک از آنان یک چهارم آن کتاب را تمام کنند.
این عهدنامه را در مکه پنهان نمودند و قرار دادند که در سال آینده در مکه جمع شوند و آن کتاب را ترتیب دهند.
همینکه سال آینده فرا رسید و در مقام ابراهیم اجتماع کردند یکی از آنان گفت: وقتی من به این آیه برخوردم که خدا می فرماید:
یا أرض ابلعی مائک و یا سماء اقلعی. الی آخره دانستم که نمیتوان با قرآن معارضه کرد لذا از معارضه ی با قرآن دست برداشتم.
دیگری گفت: چون این آیه را دیدم که می فرماید:
فلما استیئسوا منه خلصوا نجیا.
لذا از معارضه ی با قرآن مأیوس شدم!.
در همین اثناء بود که امام جعفرصادق علیه السلام از نزدیک آنان عبور کرد و به اعجاز امامت این آیه را خواند که میفرماید: قل لئن اجتمعت الانس و الجن، الی آخره.
از جمله افرادی که خواست با قرآن مجید معارضه کند و رسوا شود مسیلمه ی کذاب بود که در مقابل سوره ی مبارکه ی و الذاریات گفته:
«و الزارعات زرعاً، فالحاصدات حصداً، فالطّاحنات طحناً، فالخابزات خبزاً، فالآکلات أکلاً».
و در مقابل سوره ی مبارکه ی کوثر گفته:
«إنا أعطیناک الجاهر، فصل لربّک و هاجر، إن شانئک هو الکافر».
از جمله افرادی که با قرآن معارضه کرد اسود است که در مقابل سوره ی بروج گفته:
«و السماء ذات البروج، و الأرض ذات المروج، و النّساء ذات الفروج، و الخیل ذات السّروج، و نحن علیها نموج، بین اللّوی و الضّلوج».
در آن زمانی که قرآن مجید نازل شده اخبار غیبی داده که همه ی آنها تاکنون مطابق با واقع بوده است، گرچه آن اخبار غیبی که قرآن مجید داده بیش از آن است که در این کتاب درج شود ولی ما از باب نمونه یکی از آنها را مینگاریم:
در سوره ی مائده، آیه ی (69) راجع به دشمنی و جدال یهود و نصارا تا روز قیامت میفرماید:
ما بین یهود و نصارا تا روز قیامت عداوت و دشمنی انداختیم. افرادی که در این باره تحقیقاتی کرده باشند تصدیق میکنند که از روز نزول این آیه ی شریفه تا بحال در میان ایشان
جز اختلاف و دشمنی چیزی یافت نشده، مخصوصاً از زمان هلاکو ببعد که بر اهل اطلاع مخفی و پوشیده نیست.
در میان کتابهای آسمانی تنها قرآن مجید است که گوش انسان از شنیدن تلاوت آن لذت میبرد، مخصوصاً اگر بصوت حجازی تلاوت شود، چنانکه این موضوع درعصر فعلی ما قابل انکار نیست یعنی هر گوش با انصافی که تلاوت قرآن را استماع کند بدون شک لذت میبرد؟!.
این پرسش جا دارد که چرا کتابهای دیگر آسمانی را با صدای بلند- یعنی اینطور که قرآن تلاوت میشود نمیخوانند؟!
ده ها نفر دیده شده که درباره ی یک موضوعی بناحق بقرآن کریم قسم خورده اند و قرآن ایشان را بجزای خود رسانده است.
قرآن حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله حاوی جمیع علوم ارضی، سمائی، فلکی و نجومی است چنانکه در سوره ی انعام، آیه ی (59) درباره ی این مطلب میفرماید:
لارطب و لا یابس الا فی کتاب مبین.
یعنی هیچ تر و خشگی نیست مگر اینکه در کتابی است که واضح و روشن است. منظور از کتاب چنانکه تفسیر صافی میگوید قرآن است(1)
پیغمبر اسلام و خلفای دوازده گانه ی آنحضرت علیهم السلام از جمیع علومی که قرآن معدن آنها است با اطلاع بودند ولی میتوان گفت: چند موضوع از نشر این علوم جلوگیری میکرد که از آن جمله این است:
رسول بزرگوار اسلام در زمان جاهلیت مبعوث شده بود و مردم آن عصر- چنانکه از نام زمانشان هم استفاده میشود- غرق دریای جهل بودند و استعداد مردم فعلی را نداشتند چنانکه مردم این عصر هم استعداد مردم صد یا دویست سال آینده را ندارند. باضافه ی اینکه منظور وغرض اصلی از بعثت پیغمبر اسلام این بود که بشر را متوجه توحید و ذات مقدس پروردگار جهان نماید و خدا را شکر که بمقصود هم رسید.
پیشرفت علوم- چنانکه قابل انکار نیست- بوسیله ی تجربه امکان پذیر است ولی بشر جز بوسیله ی ارسال پیمبران مخصوصاً پیغمبر عظیم الشأن امکان نداشت که خداپرست شود.
بعد از پیغمبر اسلام که بشر تا اندازه ای قدم بجاده ی هدایت نهاده بود خلفاء ستمکار دست مردم را از دامن ائمه دین کوتاه میکردند و نمیگذاشتند که کسی از انواع و اقسام علوم و دانش ایشان برخوردار گردد. آری امام باقر و امام صادق علیهماالسلام که تا اندازه ای آزاد بودند علوم دینی و قسمتی از دانشهای دیگر را- چنانکه دانشمندان فعلی از گفتارهای ایشان برخوردار میشوند- منتشر کردند.
1) معاویه به امام حسن مجتبی علیه السلام گفت: خدا در قرآن فرموده: لارطب و لا یابس الا فی کتاب مبین، پس چرا ریش من و تو در قرآن مذکور نیست؟!.زیرا که ریش مبارک امام حسن انبوه و باطراوت بود- ولی ریش معاویه کوسج بود.امام حسن آیه ی (56) سوره ی اعراف را که میفرماید: و البلد الطیب الی آخره تلاوت کرد و معاویه از استماع این جواب در انظار اهل مجلس خجل شد- مؤلف.