جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

معراج پیغمبر اسلام

زمان مطالعه: 7 دقیقه

مؤلف گوید: معراج پیغمبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله یک موضوع مسلم الوقوعی است که علمای متقدمین شیعه درباره ی آن تردیدی نداشتند. یکسال قبل از هجرت بقولی شش ماه قبل از هجرت که پنجاه و دو سال از عمر پیمبر خدا گذشته بود آنحضرت را بمعراج بردند.

آری، شنیده میشود که بعضی از حکمای غیرمتدین درباره ی جسمانی بودن معراج پیغمبر اشکال میکنند.

اگر این نسبتی که به حکماء میدهند درست باشد پس بنابراین ایشان منکر قرآنند ولی خیلی بعیداست؟!.

گرچه بحث درباره ی اثبات معراج و جسمانی بودن و در حال بیداری بودن آن تحصیل حاصل است ولی درعین حال این سه موضوع که نگاشته میشود خالی از لطف نیست:

اول: از قرآن مجید صریحاً استفاده میشود که معراج رسول الله صلی الله علیه و آله جسمانی و در حال بیداری بوده است.

زیرا قرآن در سوره ی اسراء، آیه ی (1) راجع بمعراج پیغمبر اسلام میفرماید:

سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام.

الی آخره. یعنی پاک و منزه است آن خدائی که بنده ی خود (حضرت محمد را) در یکشب از مسجد الحرام بمسافرت شبانه برد. الی آخره.

این جمله که در آیه ی فوق میفرماید: اسری بعبده صراحت دارد که معراج آنحضرت جسمانی و در حال بیدرای بوده، زیرا کلمه ی عبد هم بجسم انسان گفته میشود هم بروح و تاکنون کسی نگفته کلمه ی عبد را بروح انسان میگویند. و در این جمله ی شریفه نامی از خواب و بیداری برده نشده، پس شکی نیست که در حال بیداری بوده است.

معلوم است این گفتگوها بدرد کسی میخورد که قرآن را قبول داشته باشد، اما آن کسی که منکر قرآن باشد سر و کاری با معراج نخواهد داشت؟ یعنی انکار قرآن از انکار معراج پیمبر مهمتر است.

دوم: این جمله که در دعای ندبه میفرماید: عرجت بروحه الی سمائک. یعنی روح پیغمبر را بمعراج بردی، اولا در مقابل قرآن که میفرماید: اسری بعبده به آن بیانی که گذشت غیرقابل توجه است، چنانکه بر اهل فن حدیث مخفی نیست.

ثانیاً این جمله با جمله ی عرجت به منافات ندارد، زیرا مثل این است که میگویند: جئتک بروحی، چنانکه علامه ی نوری تفصیل آنرا در کتاب تحیة الزائر نگاشته است.

سوم: علوم و اختراعات عصری بقدری مسئله معراج و امثال آنرا عادی و پیش پا افتاده کرده که نباید جای تردیدی باقی

باشد در صورتیکه این اختراعات که این کتاب را گنجایش ذکر آنها نیست از مصنوعات بشری هستند.

میتوان گفت: یک نکته باعث میشود که بعضی درباره ی این گونه موضوعات مذهبی اشکال میکنند و زیر بار حرف حق نمیروند و آن این است که میگویند: ما نمی فهمیم، برای ما ثابت نشده، با قواعد علمی ما تطبیق نمیکند و…

جواب اینگونه اشکالها این است که نفهمیدن ما دلیل بر نبودن یک موضوعی نخواهد شد. مثلی است معروف که میگویند: عدم الوجدان لا یدل علی عدم الوجود. یعنی نیافتن، دلیل بر نبودن نمی شود.

علامه ی مجلسی از صادق آل محمد صلی الله علیه وآله روایت کرده که فرمود: کسی که یکی از این چهار چیز را انکار کند از شیعه ی ما نیست: 1- معراج پیغمبر 2- سئوال در قبر 3- آفریده شدن بهشت و دوزخ 4- شفاعت.

نیز از حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام روایت کرده که فرمود: کسی که بمعراج ایمان ندارد پیغمبر خدا را تکذیب کرده.

علامه ی مجلسی روایت کرده که حضرت امام محمدباقر علیه السلام از شخصی پرسید: این مردم درباره ی تفسیر این آیه ای که خدا پیغمبر خود را بمعراج برد چه میگویند؟.

عرض کرد: میگویند: از مسجدالحرام بمسجد بیت- المقدس رفت. اینطور نیست، بلکه از مسجد الحرام

بجانب بیت المعمور آسمان که مقابل کعبه است رفت و از کعبه تا آنجا همه حرم و محترم است.

روایت شده که انبیاء‌ علیهم السلام برانگیخته شدند و بسوی پیغمبر اسلام بالا رفتند تا در آن موضعی که آن بزرگوار بود رسیدند و برای نماز بحضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله اقتداء ‌کردند.

بعد از آن خدای رؤف برسول اکرم اسلام فرمود: از انبیاء‌ پرسش کن! پیغمبر اکرم متوجه انبیاء‌ شد و فرمود: شما بچه چیزی شهادت میدهید؟.

گفتند: ما شهادت میدهیم که خدائی غیر از خدای یگانه وجود ندارد و تو رسول او هستی و علی بن ابیطالب علیه السلام پسرعم و وصی تو و امیرالمؤمنین است، و…

روایت شده که رسول خدا را بالا بردند تا به آسمان هفتم رسید، آنحضرت بقدر دو کمان یا کمتر (بلطف) خدای خود نزدیک شد، پرده ها از جلو رسول اسلام برطرف گردید، آنحضرت مشغول راه رفتن شد، بعد از آن ندائی بگوش مبارکش رسید: یا محمد! تو در مکانی راه میروی که بشری قبل از تو راه نرفته، و….

بعد از آن خدای توانا به پیغمبر اسلام فرمود: بعد از تو چه کسی (سرپرست) امت تو خواهد بود، پیغمبر اکرم گفت: خدا به این امر داناتر است، خدای حکیم فرمود: علی بن ابیطالب امیرالمؤمنین خواهد بود، پس امامت آن حضرت بطور شفاهی میباشد.

در شب معراج بود که نماز بر امت پیغمبر اسلام واجب شد.

روایت شده که تعداد رکعتهای نماز (11) رکعت بود و پیغمبر اکرم تعداد (6) رکعت بآن یازده رکعت اضافه و واجب کرد و این همان شش رکعتی است که در سفر ساقط میشوند.

روایت شده که خدای حکیم روزه را بعد از نماز به امت حضرت محمد صلی الله علیه وآله واجب کرد، بعد از آن زکات فطره را واجب نمود، پس از آن زکات اموال را، حج را بعد از همه ی آن واجبات واجب کرد، بعد از جمیع آنها جهاد را واجب فرمود، بعداً کلیه ی واجبات مذکوره را به ولایت (علی و اولاد او) واجب و لازم فرمود.

از پیغمبر اکرم روایت شده که فرمود: همینکه مرا بسوی خدای رؤف بالا بردند امت مرا از اول تا بآخر بمن عرضه کرد، لذا شناسائی من نسبت بامتم بیشتر است از یکی از شماها نسبت به برادر خود. خدای حکیم نام های (اشیاء را) بمن تسلیم داد.

علامه ی مجلسی درباره ی آن اشخاصی که پیغمبر اسلام در شب معراج دید از خود آنحضرت روایت کرده که فرمود:

در شب معراج بجماعتی عبور کردم که سفره ها از گوشت پاکیزه و گوشت مردار گندیده در پیش ایشان گسترده بود، آنان از گوشت مردار گندیده میخوردند ولی از آن گوشت پاکیزه نمیخوردند!.

از جبرئیل پرسیدم که اینها کیانند؟ گفت:‌ اینان گروهی از امت تو هستند که مال حرام را میخورند و مال حلال را ترک مینمایند، و…

از ایشان گذشته بگروهی رسیدم که لبهای آنان مانند

شتر بود، ملائکه گوشت از پهلوی ایشان مقراض میکردند و در دهانهاشان می افکندند.

از جبرئیل پرسیدم که اینان کیانند؟ گفت:‌ ایشان آن افرادی هستند که درباره ی مؤمنین بچشم اشاره مینمودند و از ایشان عیب جوئی میکردند.

از این دسته گذشتم و به گروهی رسیدم که سرهای آنان را بسنگ می کوبیدند! از جبرئیل پرسیدم که اینان چه کرده اند؟ گفت:‌ ایشان اشخاصی هستند که نماز عشاء را بجا نیاورده‌اند.

از آنگروه عبور کردم، به عده ای برخوردم که ملائکه آتش بدهان ایشان می انداختند و آتش از پائین آنان خارج میشد!.

از جبرئیل پرسیدم که ایشان چه مردمی هستند؟ گفت:‌ اینان افرادی هستند که مال یتیمان را بناحق میخوردند.

چنانچه خدای جهان در قرآن کریم میفرماید، حقا آن اشخاصی که مال یتیمانرا بظلم و ستم میخورند جز این نیست که آتش را در شکم خود جای میدهند و بزودی آتشی در جهنم برای خود می افروزند.

از این عده هم گذشتم بگروه دیگری رسیدم که هر یک از آنان میخواست برخیزد. بجهت بزرگی شکم قادر نبود که برخیزد!.

گفتم: جبرئیل اینان کیانند؟! گفت: ایشان ربا خوارانند چنانکه خدای قهار درقرآن مجید درباره ی ایشان میفرماید: هر صبح و شب ایشانرا بآتش جهنم عرضه میکنند و از شدت عذاب می گویند: خداوندا پس چه موقع قیامت بپا خواهد شد؟.

از این اشخاص که گذشتم بعده ای از زنان برخورد کردم که آنانرا با پستانهاشان آویخته بودند!.

گفتم:‌جبرئیل اینان کیانند؟! گفت:‌ ایشان آن زنانی هستند که در خانه ی شوهرانشان زنا کردند و فرزندان زنا را بشوهران خود ملحق نمودند و ایشانرا میراث بر شوهران خود نمودند! و…

بعد از آن بگروهی رسیدند که با سوزن و نخ آتشین بدنهای ایشان را میدوختند فرمود: جبرئیل اینان چه کرده اند؟ گفت:‌ ایشان آن اشخاصی هستند که بکارت دخترانرا بزنا برمیداشتند.

از نزد آنان که گذشتند بمردی رسیدند که میخواست پشته ی هیزمی را بردارد ولی نمی توانست و با این حال باز هم هیزم بالای آن میگذاشت، رسول خدا فرمود: این کیست؟! جبرئیل گفت: این آن شخص قرضداری است که نمیتواند قرض خود را ادا کند و دوباره هم قرض میکند.

حضرت عبدالعظیم از امام محمدتقی از امیرالمؤمنین علی علیهم السلام روایت کرده که فرمود:

روزی من و فاطمه بحضور پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله رفتیم، آن بزرگوار بسیار گریه میکرد، عرضکردم: یا رسول الله! پدر و مادرم فدای تو باد سبب این گریه ی شما چیست؟!

فرمود: یا علی آن شبی که مرا بمعراج بردند عد های از زنان امت خود را در عذاب شدید دیدم، لذا برای ایشان گریه میکنم:

زنی را دیدم که او را بموی سرش آویخته بودند و مغز

سرش می جوشید.

زنی را دیدم که او را بزبان آویخته بودند و آب جوش جهنم را به حلق او میریختند.

زنی را دیدم که او را با پستانهایش آویخته بودند.

زنی را دیدم که گوشت بدن خود را می خورد و آتش از زیر او شعله میکشید.

زنی را دیدم که پاهای او را بدستهایش بسته بودند و مار و عقربها را بر او مسلط کرده بودند.

زنی را دیدم که کور و کر و لال بود، او را در تابوت آتش جای داده بودند، مغز سرش از بینی خارج میشد، بدنش از شدت مرض خورده و پیسی پاره پاره میشد.

زنی را دیدم که او را با پاهایش در تنور آتش آویخته بودند.

زنی را دیدم که گوشت بدن او را از جلو و عقب با مقراض های آتشین می بریدند.

زنی را دیدم که صورت و دستهای او را میسوزانیدند و روده های خود را میخورد.

زنی را دیدم که سرش مثل سر خوک و بدنش چون بدن الاغ بود و دچار هزارها نوع عذاب بود.

زنی را دیدم که به شکل سگ بود، آتش از دبر او میکردند و از دهانش خارج میگردید و ملائکه با عمودهای آتشین بر سر و صورتش میزدند.

فاطمه علیهاالسلام گفت: ای حبیب و نور دیده‌ی من! بفرما: عمل و سیره ی ایشان چه بوده که خدای قهار آنان

را با انواع عذاب دچار کرده؟!.

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: ای دختر گرامی! آنزنی را که بموی سر آویخته بودند زنی است که موی سر خود را از مردان نامحرم نمی پوشانید.

آنزنی را که بزبان آویخته بودند زنی است که شوهر خود را بزبان آزار میکرده. آنرا که با پستان آویخته بودند مانع میشد که شوهر با او هم بستر شود.

آن را که با پاها آویخته بودند بی اجازه ی شوهر از خانه بیرون میرفت، آنکه گوشت بدن خود را میخورد برای نامحرم زینت میکرد.

آنکه پاهایش را بدستهایش بسته بودند خود را تطهیر نمیکرده. لباسهایش را پاک نمیکرده، غسل حیض و جنابت نمیکرده، بدن خود را از نجاستها تطهیر نمی نموده، نماز را سبک می شمرده.

آنکه کور و کر و لال بود از راه زنا فرزند بهم میرسانده و بگردن شوهر خود می بسته، آنکه گوشت بدنش را مقراض میکردند خود را بمردان عرضه میکرده که به او رغبت پیدا کنند.

آنکه صورت و بدنش را می سوزانیدند و روده های خود را میخورد واسطه ی بین زن و مرد نامحرم بوده که آنان را بهم برساند.

آنکه سرش سر خوک و بدنش بدن الاغ بود سخن چین و دروغگو بوده.

آنکه صورت سگ داشت و آتش در دبرش میکردند خواننده و حسود بوده. بعد از آن رسول خدا فرمود: وای بر زنی که شوهر خود را بخشم آورد و خوشا بحال زنی که شوهر خود را راضی بدارد.