جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

وقایع سال دهم هجری

زمان مطالعه: 2 دقیقه

در هجدهم ماه رجب سنه ی دهم از هجرت بود که جناب ابراهیم پسر پیغمبر اسلام در سن هجده ماهه از دنیا رحلت کرد و قبر شریفش در بقیع معروف است

جریان مباهله ی پیغمبر اسلام با نصارای نجران (بفتح نون و سکون جیم) که از قریه های یمن از ناحیه ی مکه بشمار میرود در سال دهم بقولی اواخر سال نهم بوده، زیرا وارد شده که این موضوع در ماه ذی حجه اتفاق افتاده، چون در ماه ذی حجه ی سال دهم هجری جریان غدیرخم پیش آمد کرده پس داستان مباهله در اواخر سال نهم هجری بوده

معنی مباهله اینست که طرفین یکدیگر را لعنت کنند تا هر کدام بر حق نباشند از بین روند.

عده ای از اشراف نجران که سرکرده ی ایشان عاقب و عبدالمسیح و ابوحارثه که پیشوای آنان بودند نزد پیغمبر اسلام آمدند و سلام کردند ولی پیغمبر اسلام جواب ایشان را نفرمود و با آنان سخن نگفت! لذا رفتند نزد عثمان و عبدالرحمان بن عوف و گفتند: پیغمبر شما برای ما نامه نوشته، ما دعوت او را اجابت کردیم، اکنون که آمدیم جواب سلام ما را نمی گوید و با ما حرف نمیزند؟!.

ایشان نصارا را پیش علی بن ابیطالب آوردند و درباره ی اینموضوع مذاکره کردند؟ آنحضرت فرمود: این لباسهای ابریشمی و طلاهائی را که پوشیده اید از خود دور کنید و خدمت پیامبر روید.

نصارا پس از انجام این عمل نزد پیغمبر اسلام آمدند، سلام کردند، جواب شنیدند. پیغمبر اکرم فرمود: بحق آن خدائی که مرا براستی مبعوث کرده مرتبه ی اول که نزد من آمدند شیطان با ایشان همراه بود که من جواب سلام آنان را نگفتم.

چون در آن روز مناظره ی آنان بطول انجامید و نصارا از روی خصومت و لجاجت تسلیم نشدند لذا آیه ی (54) سوره ی آل عمران برای رسول اسلام نازل شد که اول آن اینست:

فمن حاجک من بعد ما جائک من العلم. الی آخره

از این آیه ی شریفه استفاه می شود که علی بن ابی طالب نفس پیغمبر اسلام است و امام حسن و امام حسین هم فرزندان آن بزرگوارند.

چون این آیه نازل شد نصارا بنا نهادند که فردا با پیغمبر اسلام مباهله کنند. همینکه فردا صبح شد رسول خدا در خانه ی امیرالمؤمنین آمد، دست امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را گرفت، از مدینه طوری برای مباهله خارج شدند که علی (ع) جلو پیغمبر، حضرت فاطمه از عقب آن بزرگوار بودند.

موقعیکه نصارا ایشان را دیدند ابوحارثه پرسید: ایشان کیانند که با پیغمبر اسلام می آیند؟ گفتند: آنکه جلو آنحضرت است علی بن ابی طالب و آن دو کودک فرزندان دختری پیغمبرند و آنکه عقب آنحضرت است دختر او فاطمه است.

پیغمبر اسلام برای مباهله بدو زانو نشست. ابوحارثه گفت: بخدا قسم که محمد نظیر پیمبران برای مباهله نشسته این بگفت و برگشت، سید گفت: کجا میروی؟! گفت: اگر

محمد بر حق نبود اینطور جرئت نمیکرد که با ما مباهله کند، اگر محمد با ما مباهله کند قبل از اینکه سال تمام شود یک نصرانی بر روی زمین باقی نخواهد ماند؟!.

بعد از آن ابوحارثه نزد پیغمبر اسلام آمد و از مباهله استعفا کرد و مباهله را بپرداخت چیزی که مقدور باشد مصالحه نمود.