روزی پیغمبر اسلام نشسته بود، امام حسین (ع) را بر ران راست و ابراهیم را بر ران چپ خود نشانیده بود. گاهی امام حسین را می بوسید و گاهی ابراهیم را، در این بین حالت وحی بآن بزرگوار دست داد، همینکه آن حالت از آنحضرت برطرف شد فرمود: جبرئیل از طرف پروردگار آمد و گفت: پروردگارت سلام می رساند و می گوید: من این دو فرزند را برای تو نخواهم گذاشت، باید یکی را فدای دیگری کنی!
رسول خدا نظری بامام حسین و ابراهیم نمود و گریه کرد پس از آن فرمود: مادر ابراهیم ماریه است اگر ابراهیم بمیرد غیر از من و ماریه کسی غمگین نخواهد شد.
مادر حسین فاطمه و پدرش علی پسرعم من است که بمنزله ی جان و گوشت و خون من می باشد، اگر حسین بمیرد دخترم زهراء و پسرعمویم علی و خودم محزون خواهیم شد، پس من غمگینی خود را برایشان مقدم می دارم، جبرئیل! ابراهیم را فدای حسین می نمایم و بفوت او راضی می شوم.
موقعی که ابراهیم از دنیا رفت اشک از چشمان پیغمبر خدا فرو می ریخت و میفرمود: دیده می گرید و دل اندوهناک می شود، اما من چیزی نمی گویم که باعث غضب پروردگارم شود؛ بعد از آن بابراهیم خطاب کرد و فرمود: ما برای تو اندوهناکیم.
پیغمبر خدا رخنه ای در قبر ابراهیم مشاهده کرد، آن رخنه را بدست خود اصلاح کرد و فرمود: هرگاه یکی از شما عملی را انجام می دهد باید آنرا محکم نماید، و…
وفات ابراهیم در روز هجدهم ماه رجب سال دهم از هجرت بوده. عمر ابراهیم یکسال و ده ماه و هشت روز بوده؛ قبر شریفش در بقیع مدینه است.