عبدالله بن عیتک و همراهانش میتوانستند در شهر خیبر آزادانه آمد و شد کنند، بلکه مانند اعراب مجاور و غیر مجاور، اعم از اینکه یهود خیبر ایشان را بشناسد یا نشناسند، تر وقت بخواهند بقلعه های آن شهر داخل شوند، و با ساکنین آنها گفتگو کنند، زیرا آمد و شد افراد و جمعیتهای مختلف در آن شهر امری عادی و جریانی مألوف بود، و در حقیقت شهر خیبر بازار اساسی و مهم ایشان بود که در آنجا خرید و فروش میکردند، و کالاهای مورد احتیاج خود، از قبیل خرما و گندم و جو و ذرت و سایر مواد غذائی و غیر غذائی را از آنجا بدست می آوردند، و بهمین جهت مردم عربستان آنجا را روستای حجاز مینامیدند.
ولی با وجود این چیزی که فدائیان را از آفتابی شدن و گردش کردن در کوچه و بازار خیبر باز میداشت، و از روبرو شدن با هر یهودی مانع میشد این بود که همگی یهود بنی النضیر که پس از تبعید از حومه مدینه در خیبر مسکن گزیده بودند، از مردها گرفته ت زنها، یکایک آن فدائیان را بخوبی میشناختند و حتی از شنیدن صداشان به شخصیتشان پی میبردند زیرا از آغاز ولادتشان در مدینه با ایشان همزیستی داشتند، و هنوز از زمان تبعید بنی النضیر از مدینه و انتقالشان بخیبر چند ماهی بیش نگذشته بود، و از اینرو هر گاه یهود خیبر آن فدائیان را می دیدند بیم آن بود که به رازشان آگاه شوند، و ایشان را دستگیر کنند و بکشند، زیرا ایشان خود را در حال جنگ با مسلمین میدانستن، و از اینرو میفهمیدند که این افراد که دشمنان سرسخت یهود هستند، یا برای جاسوسی به آن شهر آمده اند و یا قصد قتل یکی از بزرگان یهود را دارند.