بهمین جهت مذاکرات در بسیاری از مراحل با اشکال مواجه میشد، و در بعضی موارد کار بداد و فریاد میکشید، زیرا رئیس هیات قرشی هر بار که میکوشید
تا شرطی را بر پیمبر (ص) تحمیل کند، و پیمبر (ص) از پذیرفتن آن امتناع میکرد از سر خشم فریاد بر میآورد چندان که دو فرمانده پاسداران مسلمین – عباد بن بشر و سلمة بن ابی سلمه – که در بالای سر پیمبر ایستاده بودند، توجه سهیل را برعایت حرمت و مقام و منزلت پیمبر (ص) جلب میکردند، و او را از بلند کردن صدا بیش از حد لزوم بهنگام مذاکره بر حذر میداشتند.
ام عماره در وصف بخشی از مذاکرات حدیبیه گفت: من آنروز پیمبر (ص) را که چهار زانو نشسته بود، همی نگریستم، بحالیکه عباد بن بشر و سلمه بن ابی سلمه پوشیده در آهن و پولاد بالای سر آن سرور ایستاده بودند، و چون سهیل بن عمرو صدایش را بلند کرد، او را گفتند: در حضور رسول خدا صدای خود را بکاه و این در حالی بود که سهیل بر سر دو زانو نشسته و صدایش را بلند کرده بود، وگوئی که هم اکنون شکافتگی لب بالا و دندانهای انیابش را همینگرم، ومسلمین را میبینم که پیرامون پیمبر (ص) نشستهاند.(1)
1) واقدی ج 2 ص 605.