با توجه به این حقایق پیمبر (ص) قبول کرد که آن سال را از ورود بمکه صرفنظر کند، و این امر را بسال بعد موکول سازد، و از سوی دیگر قریش نیز برای حفظ آبروی خود تظاهر کردند که با گنجاندن این شرط در متن پیمان، به پیروزی بزرگی دست یافتهاند. در صورتیکه این شرط – در واقع – جز پوششی شفاف و رقیق نبود که قریش میکوشیدند تا شکست فاحش خود را بوسیله آن از نظر افراد سطحی نزدیک بین و جوانان احساساتی و پرهیجان بپوشانند، و ناکامی خود در ممانعت کلی مسلمین از ورود بمکه را زیر آن پوشش مستور دارند، و اندکی از رسوائی موافقتشان با ورود مسلمین در سال آینده را کاهش دهند!
و این بارزترین موضوعی است که سران قریش پنداشته بودند، یا بمردم سطحی و جوانان احساساتی چنین وانمود کرده بودند که تحمیل آن بر مسلمین پیروزی عظیمی بر ایشان بوده است درصورتیکه قبول این شرط در حقیقت چیزی بیش از این نبوده است که پیمبر (ص) با یک سال تأخیر در استفاده از حق خود یعنی همان حقی که قریش تا قبل از انعقاد پیمان صلح از اعتراف به آن امتناع داشتند – موافقیت کرده است.
چنانک گوئی قریش، با انعقاد این پیمان اعتراف خود بحقی از حقوق مسلمین را – که قبلا از اعتراف به آن امتناع داشتند، و با قسمهای غلاظ و شداد اعلام میکردند که هرگز اجازه استفاده از آن بمسلمین نخواهند داد، و هیچگاه درباره آن مذاکره نخواهند کرد – مورد اعتراف صریح قرار دادهاند.
و با توجه به این حقیقت ثابت میشود که برنده حقیقی در این شرط مسلمین
بودهاند نه مشرکین! و بهمین جهت کارشناسان نظامی و سیاسی – از دوران قدیم تا عصر حاضر – بازگشت پیمبر (ص) و اصحاب پس از دست یافتن به این پیمان را محکمترین و موفقترین اقدامی بحساب میآورند، که فرماندهی مسئول میتواند آن را انجام دهد: فرمانده مسئولی که قبل از دست زدن بهر کار نتایج آن را برآورد میکند، و سود و زیان آن را میسنجد.
و همچنین پژوهندگان تاریخ، صلح حدیبیه را بعنوان پیروزی و موفقیتی عظیم که پیمبر (ص) برای اسلام و مسلمین احراز کرده است تلقی میکنند.
بلکه بررسی دقیق در قضیه حدیبیه، و صلحی که پایان آن انجام گرفته، ما را با دستاوردهای اعتقادی و سیاسی و ادبی و تبلیغاتی مهمی مواجه میسازد که نفع عظیمی را برای مسلمین و دعوت اسلامی اندوخته است، و ما بعضی از آنها را در اینجا مورد اشاره قرار میدهیم: