همچنین پیش از این یاد کردیم که عروة بن مسعود، رئیس قبیله ثقیف، و خویشاوند و همپیمان قریش – که بعنوان واسطه از جانب ایشان بحدیبیه رفته بود – پس از مذاکره با پیمبر (ص) و شنیدن سخنان آن سرور، چون بنزد قریش بازگشت، چگونه پیشنهاد پیمبر (ص) را برای ایشان حکیمانه و منصفانه توصیف کرد، و ایشان را بعلت ممانعت مسلمین از زیارت بیت مورد نکوهش قرار داد، و از لجاج و عناد بر حذر داشت، و تهدید کرد که اگر با او بمارزه برخیزند شکست خواهند خورد، و چون قریش از نصیحت او روی برتافتند بر ایشان خشم گرفت، و بانگ برداشت که: ای گروه قریش، من آینده شما را جز این نمیبینم که مصیبتی کوبنده و ویرانگر بر شما وارد خواهد شد، و پس از این انذار جبهه شرک را ترک کرد، و رزمندگان خود را از آن جبهه فرا خواند، و به طائف بازگرداند.
جای تردید نیست که پدید آمدن چنین شکاف خطیر در جبهه شرک دستاورد مهمی برای مسلمین بحساب میآمد، زیرا این شکاف بهمان اندازه که
موضع مسلمین را استحکام میبخشید، جبهه قرشی را ضعیف میکرد، و سران قریش را مجبور میساخت تا اصل اعتراف بحقوق مسلمین را قبول کنند، بلکه اعتراف به این حقوق را در سند صلح حدیبیه ثبت و امضاء نمایند همان سند صلحی که پس از گذشت اندک زمانی، حوادث بثبوت رساند که از عظیمترین پیروزیهای اسلام بر شرک بوده است.
اثرپذیر شدن مشرکین از واقع مسلمین
شاید بزرگترین دستاورد اسلام و مسلمین از صلح حدیبیه این بود که فرصتی در اختیار هر دو گروه قرار داد تا با یکدیگر ارتباط و اختلاط برقرار سازند و نتیجه این اختلاط و ارتباط که پس از پدید آمدن امنیت در پرتو صلح حدیبیه رخ داد این بود که مشرکین حقیقت اسلام و مسلمین را، مطابق با واقع، و نه بدانگونه که دستگاه تبلیغات شرک تصویر کرده بود، باز شناختند، و از این رهگذر بسیاری از خردمندان و حقجویان ایشان بشدت تحت تاثیر آن آئین الهی قرار گرفتند، چندان که هنوز بیش از چند ماهی از صلح حدیبیه نگذشته بود که شمار گروندگان به اسلام، بویژه از قریش، بر شمار کسانیکه در ظرف پانزده سال به این آئین گرویده بودند، فزونی گرفت، و بهترین دلیل بر این مدعی اینست که شمار مسلمین بهنگام انعقاد پیمان صلح حدیبیه از دو هزار نفر تجاوز نمیکرد، در صورتیکه در سال هشتم و اندکی قبل از فتح مکه، این شمار به بیش از ده هزار نفر بالغ شده بود.